ظمخه

ظمی

ظمیاء

<hr> مترادف ظن : احتمال، پندار، تردید، توهم، حدس، زعم، شک، گمان، گمانه، وهم <hr> متضاد ظن : یقین <hr> برابر پارسی : گمان، پندار، گمانه

مترادف ظن : احتمال، پندار، تردید، توهم، حدس، زعم، شک، گمان، گمانه، وهم متضاد ظن : یقین برابر پارسی : گمان، پندار، گمانه

ظن

<hr> برابر پارسی : پنداشتن، دودل شدن، گمان بردن

برابر پارسی : پنداشتن، دودل شدن، گمان بردن

ظن بردن

ظن نیکو

ظن کردن

ظنابیب

ظنانت

ظنب

ظنبه

ظنبوب

ظنمه

ظنن

ظنه

<hr> مترادف ظنون : بددل، بدگمان، شکاک

مترادف ظنون : بددل، بدگمان، شکاک

ظنون

ظنی

<hr> مترادف ظنین : بدگمان، شکاک، کج اندیش، متهم، مظنون <hr> برابر پارسی : بد گمان

مترادف ظنین : بدگمان، شکاک، کج اندیش، متهم، مظنون برابر پارسی : بد گمان

ظنین

ظهار

ظهارت

ظهاره

ظهاری

ظهاریه

ظهایر

<hr> مترادف ظهر : پشت، خلف، دنبال | نیمروز <hr> متضاد ظهر : رو | <hr> برابر پارسی : نیمروز، پُشت

مترادف ظهر : پشت، خلف، دنبال | نیمروز متضاد ظهر : رو | برابر پارسی : نیمروز، پُشت

ظهر

ظهر البطن

ظهر البلد

ظهر حمار

ظهر رانتل

ظهر کوک

ظهراء

ظهرالبطن

ظهرالبلد

ظهرالسماء

ظهرالکف

ظهران

ظهرانی

ظهرانین

<hr> برابر پارسی : پُشت نویسی

برابر پارسی : پُشت نویسی

ظهرنویسی

ظهره

ظهرکوک

ظهری

ظهرین

<hr> مترادف ظهور : بروز، پدید، پیدایی، پیدایش، تجلی، جلوه، طلوع، وقوع، هویدایی <hr> متضاد ظهور : پوشیدگی، غروب، غیبت، نهفتگی <hr> برابر پارسی : پیدایش، آشکاری، پیدایی، نمود

مترادف ظهور : بروز، پدید، پیدایی، پیدایش، تجلی، جلوه، طلوع، وقوع، هویدایی متضاد ظهور : پوشیدگی، غروب، غیبت، نهفتگی برابر پارسی : پیدایش، آشکاری، پیدایی، نمود

ظهور

ظهوری

ظهون

<hr> مترادف ظهیر : پشتیبان، پناه، حامی، مددکار، معین، یاریگر، یاور <hr> برابر پارسی : پشتیبان

مترادف ظهیر : پشتیبان، پناه، حامی، مددکار، معین، یاریگر، یاور برابر پارسی : پشتیبان

واژه های حرف "ظ" - لغت نامه دهخدا