صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ع" - لغت نامه دهخدا
عجفاوان
عجفی
عجل
عجلان
عجلانی
عجلانیه
عجلد
عجلز
عجلزه
عجله
عجله داشتن
عجله نمودن
عجله کردن
عجلون
عجلی
عجلیه
عجم
عجما
عجماء
عجمات
عجماوان
عجمجمه
عجمستان
عجمضی
عجملو
عجمه
عجمی
عجمی کله بوز
عجمیات
عجمیان
عجن
عجناء
عجنجره
عجنس
عجنسی
عجنه
عجه
عجهره
عجوب
عجوبه
عجوز
عجوز خشک پستان
عجوزه
عجوزه ٔ فرتوت
عجوس
عجوف
عجول
عجوله
بیشتر