عنان وازدن

عنان ور

عنان پیچ

عنان پیچیدن

عنان پیچیده

عنان کش

عنان کشیدن

عنان کشیده

عنان گران کردن

عنان گراییدن

عنان گرد کردن

عنان گرداندن

عنان گردانیدن

عنان گرفتن

عنان گرم کردن

عنان گسستن

عنان گسسته

عنان گشادن

عنان گیر

عنانان

عناناک

عناندار

عنانه

عنانگرای

عنانی

عنانیه

عناه

عناهج

<hr> برابر پارسی : سربرگ ها، سرنویس ها، فرنام ها

برابر پارسی : سربرگ ها، سرنویس ها، فرنام ها

عناوین

عناک

عناکب

عناکیب

عنایات

عنایاتی

<hr> مترادف عنایت : اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه <hr> برابر پارسی : مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی

مترادف عنایت : اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه برابر پارسی : مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی

عنایت

عنایت آباد

عنایت اباد

عنایت ازلی

عنایت الهیه

عنایت بیک

عنایت رسان

عنایت نامه

عنایت نمودن

<hr> برابر پارسی : پرداختن به، پرداختن

برابر پارسی : پرداختن به، پرداختن

عنایت کردن

عنایت گذار

عنایتی

عنایه

عنایها

لغت نامه دهخدا

واژه های حرف "ع" - لغت نامه دهخدا