لغت نامه دهخدا

<hr> مترادف مثابه : مانند، مثابت، همانند، اندازه، حد، منزلت، مقام، جایگاه، مکان، شکل، قسم، گونه، نوع

مترادف مثابه : مانند، مثابت، همانند، اندازه، حد، منزلت، مقام، جایگاه، مکان، شکل، قسم، گونه، نوع

مثابه

مثار

مثاعب

مثاغمه

مثافل

مثافله

مثافن

مثافنت

مثافنه

مثافید

مثاق

مثاقب

مثاقف

مثاقفه

مثاقیب

مثاقیل

<hr> مترادف مثال : مانند، مثابه، مثل، شبیه، همانند، نمونه، امریه، دستور، حکم، فرمان، پیکره، تندیس، مجسمه، پیکر، کالبد، تصویر، تمثال، نقش، تمثیل، حکایت، داستان <hr> برابر پارسی : نمونه، بسان، شبیه، مانند، نشانه، همانند، نموده

مترادف مثال : مانند، مثابه، مثل، شبیه، همانند، نمونه، امریه، دستور، حکم، فرمان، پیکره، تندیس، مجسمه، پیکر، کالبد، تصویر، تمثال، نقش، تمثیل، حکایت، داستان برابر پارسی : نمونه، بسان، شبیه، مانند، نشانه، همانند، نموده

مثال

مثالات

مثالب

مثالث

مثالثه

مثالج

مثاله

مثاله نویس

مثالی

مثالی شیرازی

مثالی کاشانی

مثالیه

مثامنه

مثامنی

مثانات

<hr> مترادف مثانه : شاشدان، آبدان <hr> برابر پارسی : شاشدان، پیشاب دان

مترادف مثانه : شاشدان، آبدان برابر پارسی : شاشدان، پیشاب دان

مثانه

مثانی

مثاهاه

مثاوره

مثاوی

مثاکل

مثاکیل

<hr> مترادف مثبت : پابرجا، ثابت، متقن، مدلل، استوار، برقرار، اثباتی، ایجابی ، فاز ، خوب، خوش، خوش آیند، یاری رسان، کارآمد، بزرگتر از صفر <hr> متضاد مثبت : منفی، سلبی، نول <hr> برابر پارسی : سازگار، برپا، پایدار، درست، راست، همراه، هماهنگ، سودمند، هم رای

مترادف مثبت : پابرجا، ثابت، متقن، مدلل، استوار، برقرار، اثباتی، ایجابی ، فاز ، خوب، خوش، خوش آیند، یاری رسان، کارآمد، بزرگتر از صفر متضاد مثبت : منفی، سلبی، نول برابر پارسی : سازگار، برپا، پایدار، درست، راست، همراه، هماهنگ، سودمند، هم رای

واژه های حرف "م" - لغت نامه دهخدا