<hr> مترادف هماننده : شبیه، مانند، مثل

مترادف هماننده : شبیه، مانند، مثل

هماننده

<hr> مترادف همانندی : تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، همسانی

مترادف همانندی : تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، همسانی

همانندی

همانی

همانی آسمان

همانی اسمان

هماهم

<hr> مترادف هماهنگ : سازگار، متحد، متناسب، موافق، هماواز، همخوان، همساز، هم صدا

مترادف هماهنگ : سازگار، متحد، متناسب، موافق، هماواز، همخوان، همساز، هم صدا

هماهنگ

<hr> مترادف هماور : حریف، رقیب، معارض، هماورد، هم زور، هم نبرد

مترادف هماور : حریف، رقیب، معارض، هماورد، هم زور، هم نبرد

هماور

هماوران

<hr> مترادف هماورد : حریف، رقیب، معارض، هماور، هم زور

مترادف هماورد : حریف، رقیب، معارض، هماور، هم زور

هماورد

هماون

هماوندی

هماویز

هماک

هماکوه

همای

همای آزاد

همای ازاد

همای بیضه ٔ دین

همای شیرازی

همای مروزی

همای چهرآزاد

همای چهرازاد

همای کش

همایجان

<hr> مترادف همایون : بختیار، خجسته، خوش یمن، سعادتمند، سعید، مبارک، مسعود، میمون، نیکبخت، هماگون

مترادف همایون : بختیار، خجسته، خوش یمن، سعادتمند، سعید، مبارک، مسعود، میمون، نیکبخت، هماگون

همایون

همایون آثار

همایون اثار

همایون اسفراینی

همایون بال

همایون بخت

همایون رای

همایون سریرت

همایون شکار

همایون فر

همایون فریدنی

همایون میرزا

همایون ناصرالدی

همایون ناصرالدین

همایون نظر

همایون وند

همایون پی

همایون پیکر

همایون چهر

همایون کردن

همایون کش

همایون کن

همایون کنان

لغت نامه دهخدا

واژه های حرف "ه" - لغت نامه دهخدا