لغت نامه دهخدا

کماخ

کماد

کمادات

کمادریوس

کماده

کماذریوس

کمار

کمارج

کماری

کماریدن

کماریم

کمازان

کماس

کماسه

کماسه گر

کماسه گری

کماسی

کماش

کماشه

کماشیر

کماع

کماغینه

کمافیطس

کمافیطوس

<hr> مترادف کمال : استغنا، بلوغ، پختگی، رسایی، رشد، بینش، حکمت، فضل، فضیلت، معرفت، آداب دانی، اعلی درجه، تام، تمام، تمامیت <hr> برابر پارسی : فرهیختگی، والایی، فرازمندی، کهتری

مترادف کمال : استغنا، بلوغ، پختگی، رسایی، رشد، بینش، حکمت، فضل، فضیلت، معرفت، آداب دانی، اعلی درجه، تام، تمام، تمامیت برابر پارسی : فرهیختگی، والایی، فرازمندی، کهتری

کمال

کمال آباد

کمال آباد بالا

کمال آباد محمد صالح

کمال آباد پایین

کمال اباد

کمال اباد بالا

کمال اباد محمد ص

کمال اباد پایین

کمال اصفهانی

کمال اقلیدی

کمال الدوله

کمال الدین

کمال الدین اسما

کمال الدین اسماعیل

کمال الدین اصفه

کمال الدین اصفهانی

کمال الدین بهزا

کمال الدین بهزاد

کمال الدین حمصی

کمال الدین خجند

کمال الدین خجندی

کمال الدین دستج

کمال الدین دستجردانی

واژه های حرف "ک" - لغت نامه دهخدا