صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "گ" - لغت نامه دهخدا
گردپاچ
گردپای
گردپای نشستن
گردپستان
گردپوش
گردپیچ کردن
گردک
گردک سرای
گردکاشان
گردکان
گردکان بر گنبد
گردکان بر گنبد بودن
گردکان دار
گردکان هندی
گردکانه
گردکرغ
گردکشانه
گردکل
گردکننده
گردکوره
گردکولان
گردکوه
گردگاه
گردگرد
گردگردان
گردگردی
گردگریبان
گردگن موی
گردگه
گردگون
گردگیر
گردگیری
گردگیری کردن
گردی
گردی چاه
گردیال
گردیان
گردیانوس
گردیدن
گردیدنی
گردیده
گردیدگی
گردیز
گردیزدی
گردیزی
گردیس
گردین
گردیه
بیشتر