دانشنامه آزاد فارسی

توتسی

توتم و تابو

توتم گرایی

توتو دسموند مپیلو

توتومری

توتون

توتونی شهسواران

توتونی فرقه

توتکابن

توتی

<hr> مترادف توتیا : اکسید روی، سنگ سرمه، بلوط دریایی، خارپشت دریایی

مترادف توتیا : اکسید روی، سنگ سرمه، بلوط دریایی، خارپشت دریایی

توتیا

توتیای دریایی

توتیای قلبی

توتیلا

توتین دوروتی

توجو هیدکی

<hr> مترادف توحش : بربریت، سبعیت، وحشیگری، نافرهیختگی، وحشی شدن <hr> متضاد توحش : تمدن <hr> برابر پارسی : ددمنشی، ددگری، ددواری، جانورخویی

مترادف توحش : بربریت، سبعیت، وحشیگری، نافرهیختگی، وحشی شدن متضاد توحش : تمدن برابر پارسی : ددمنشی، ددگری، ددواری، جانورخویی

توحش

<hr> مترادف توحید : اقرار به یگانگی خدا کردن، ایمان به وحدانیت خدا داشتن، به یکتایی خدا ایمان آوردن، خدا را یگانه دانستن، یکی شمردن، یگانه کردن <hr> برابر پارسی : یکتا پرستی، یکتاپرستی، یگانگی، یگانه پرستی

مترادف توحید : اقرار به یگانگی خدا کردن، ایمان به وحدانیت خدا داشتن، به یکتایی خدا ایمان آوردن، خدا را یگانه دانستن، یکی شمردن، یگانه کردن برابر پارسی : یکتا پرستی، یکتاپرستی، یگانگی، یگانه پرستی

توحید

توحید سوره

توحید شهر

توحید شیرازی

توحیدی ابوحیان

توحیدیه

توخاچفسکی میخاییل

توخه

توخی

تودشک

توده علوفه خشک شده

توده نفوذی

توده نگاری با گسیل پوزیترون

توده هوا

تودور سلسله

تودوروف تسوتان

تودیمان فرانیو

<hr> مترادف تور : تله، جال، دام، تار، تیره، سیر، گردش، گشت، سفر، سیاحت <hr> برابر پارسی : گشت، گردش، دوره گردی

مترادف تور : تله، جال، دام، تار، تیره، سیر، گردش، گشت، سفر، سیاحت برابر پارسی : گشت، گردش، دوره گردی

واژه های حرف "ت" - دانشنامه آزاد فارسی