دانشنامه آزاد فارسی

حاجی دبیر

حاجی رتن

حاجی زاده فرخنده

حاجی زاده قاسم

حاجی زاده مهدی

حاجی سلیمان

حاجی شاه

حاجی طرخان

حاجی علی لو

حاجی فاضل

حاجی فیروز

حاجی فیروز دوره فرهنگی

حاجی فیروز محوطه باستانی

حاجی قوام

حاجی لر

حاجی میرزا اقاسی

حاجی میرزا جانی

حاجی نصیر تپه

حاجی وات

حاجی واشنگتن

حاجی وکیل قلعه

حاجی پاشا

حاجی کناری عباس

حاجیان ازیتا

حاجیلو اصغر

<hr> مترادف حاد : بحرانی، خطرناک، وخیم، شدید، تند، سخت، مهلک، بران، تیز، بغرنج، دشوار، شاق، غامض، مشکل، برا، قاطع <hr> متضاد حاد : آسان، سهل، کند <hr> برابر پارسی : تند وتیز، بران، خشن، گذرنده

مترادف حاد : بحرانی، خطرناک، وخیم، شدید، تند، سخت، مهلک، بران، تیز، بغرنج، دشوار، شاق، غامض، مشکل، برا، قاطع متضاد حاد : آسان، سهل، کند برابر پارسی : تند وتیز، بران، خشن، گذرنده

حاد

حادث و قدیم

<hr> مترادف حادثه : اتفاق، پیشامد، تصادف، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا، مصیبت، واقعه، آسیب، بلا <hr> برابر پارسی : پیشامد، رویداد، پیش آمد ناگوار، پدیده، پیش آمد، رخداد

مترادف حادثه : اتفاق، پیشامد، تصادف، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا، مصیبت، واقعه، آسیب، بلا برابر پارسی : پیشامد، رویداد، پیش آمد ناگوار، پدیده، پیش آمد، رخداد

حادثه

حادثه عروق مغزی

حاذق هروی جنیدالله مخدوم

حاذق گیلانی کمال الدین

حارث بن حصیره

حارث بن حلزه

حارث بن سریج

حارث بن عبدالله اعور همدانی

حارث بن مغیره نصری

حارث بن کلده

حارث محاسبی

حارثی مروزی

حارثیه

حارس الشمال

حارس شمال

حاسب کرجی

حاشیه دسوقی

حاشیه سازنده

حاشیه شهر

حاشیه ملاعبدالله

حاشیه نافعال

واژه های حرف "ح" - دانشنامه آزاد فارسی