دانشنامه آزاد فارسی

سیدی بالعباس

سیدی علی رییس

<hr> مترادف سیر : بیزار، گریزان، متنفر، نفور ، زده، دل زده، وازده ، اشباع، خشنود، سیراب، قانع ، پررنگ، تند، تیره ، پر، مشبع، ثوم، هفتادوپنج گرم، کامل، درست، حسابی | حرکت، دور، دوران، گردش ، تفرج، تماشا، سیاحت، گشت، مسافرت، تتبع، مطالعه، بررسی وتفحص، سلوک، حرکت کردن، گردش کردن، جابه جایی | رفتارها، روش ها، سیرت ها، سنت ها، سنن، طریقت ها، مذاهب <hr> متضاد سیر : راغب، مشتاق، امیدوار، گرسنه، کم رنگ | سکون | <hr> برابر پارسی : گردش، گشت

مترادف سیر : بیزار، گریزان، متنفر، نفور ، زده، دل زده، وازده ، اشباع، خشنود، سیراب، قانع ، پررنگ، تند، تیره ، پر، مشبع، ثوم، هفتادوپنج گرم، کامل، درست، حسابی | حرکت، دور، دوران، گردش ، تفرج، تماشا، سیاحت، گشت، مسافرت، تتبع، مطالعه، بررسی وتفحص، سلوک، حرکت کردن، گردش کردن، جابه جایی | رفتارها، روش ها

سیر

سیر تحول قران

سیر حکمت در اروپا

سیر روز در شب

سیر نفس به سوی خدا

سیر و سلوک

سیر یک زایر

سیرا باشگاه

سیرا خوستو

سیرا لیون

سیرا مادره

سیرا نوادا

سیرا نوادا د مریدا

سیرا گرگوریو مارتینس

سیرابی پزی

سیراخ کتاب

سیراف بندر

سیرافی حسن بن عبدالله

سیرالعباد الی المعاد

سیران گلی

سیرانو دو برژراک

سیرانو دو برژراک ساوینین

سیراکوز

سیراکوز استان

سیراکوز بندر

سیرت ابن خفیف

سیرت جلال الدین مینکبرنی

سیرجان شهر

سیرجان شهرستان

سیرجانی

سیردان

سیردریا رود

سیردریا ولایت

سیردیگن

سیرسه

سیرن

سیرن شهر

سیرناییکا

سیرنگومیلی

سیرنیکس

<hr> مترادف سیره : رفتار، روش، سنت، سیرت، هنجار، سهره

مترادف سیره : رفتار، روش، سنت، سیرت، هنجار، سهره

واژه های حرف "س" - دانشنامه آزاد فارسی