دانشنامه آزاد فارسی

معماری ریزپردازنده

معماری صنعتی

معماری نظیربه نظیر

معماری کلاینت ـ سرور

معمایی نیشابوری حسین

معمر قذافی

معمولان شهر

معنادرمانی

معناشناسی

معنوی بخارایی

معنی درمانی

معنی شناسی

معنی نهفته

معوذتین

<hr> مترادف معکوس : باژگونه، سرنگون، نگونسار، وارون، واژگون <hr> برابر پارسی : سرنگون، وارون، وارونه، واژگون، واژگونه

مترادف معکوس : باژگونه، سرنگون، نگونسار، وارون، واژگون برابر پارسی : سرنگون، وارون، وارونه، واژگون، واژگونه

معکوس

معیار جمالی

<hr> مترادف معیت : با، به همراه، مع، همراهی <hr> متضاد معیت : بدون، بی <hr> برابر پارسی : همپایی، همراهی

مترادف معیت : با، به همراه، مع، همراهی متضاد معیت : بدون، بی برابر پارسی : همپایی، همراهی

معیت

<hr> مترادف معیر : عیارگر، عیارگیر

مترادف معیر : عیارگر، عیارگیر

معیر

معیر الممالک

معیر گروه

معیرالممالک دوست علی خان

معیرالممالک دوست محمد خان

معیری فرهنگ

معیری محمد حسن

معیری محمدعلی

معیریان جلال

معین البکا

معین التجار اصفهانی

معین الدین جوینی محمد

معین الدین زمچی

معین الدین فراهی

معین الدین پروانه

معین الفقرا احمد بن محمود

معین الملک اصم

معین فر علی اکبر

معین محمد

معین مصطفی

معین مصور

معینی علی حسن

معینی کرمانشاهی رحیم

معینیان نصرت الله

مغ کشی

مغار غار

<hr> مترادف مغازی : جنگها، نبردها، حربها، کارزارها، میدانهای جنگ، عرصه های نبرد

مترادف مغازی : جنگها، نبردها، حربها، کارزارها، میدانهای جنگ، عرصه های نبرد

مغازی

<hr> مترادف مغالطه : سفسطه، قیاس فاسد، مغالطت، مغلطه

مترادف مغالطه : سفسطه، قیاس فاسد، مغالطت، مغلطه

مغالطه

مغان اندرزبد

<hr> مترادف مغاک : چاله، سوراخ، گود، گودال، لان، ورطه

مترادف مغاک : چاله، سوراخ، گود، گودال، لان، ورطه

مغاک

<hr> مترادف مغرب : بابل، باختر، غرب، غروبگاه، عشا <hr> متضاد مغرب : خراسان، مشرق <hr> برابر پارسی : باختر

مترادف مغرب : بابل، باختر، غرب، غروبگاه، عشا متضاد مغرب : خراسان، مشرق برابر پارسی : باختر

واژه های حرف "م" - دانشنامه آزاد فارسی