دانشنامه اسلامی

طبقه هجدهم فلاسفه اسلامی

طبقه هشتم فلاسفه اسلامی

طبقه هشتم قراء

طبقه هفتم فلاسفه اسلامی

طبقه هفتم قراء

طبقه هفدهم فلاسفه اسلامی

طبقه پانزدهم فلاسفه اسلامی

طبقه پنجم فلاسفه اسلامی

طبقه پنجم قراء

طبقه چهاردهم فلاسفه اسلامی

طبقه چهارم فلاسفه اسلامی

طبقه چهارم قراء

طبقه یازدهم فلاسفه اسلامی

<hr> مترادف طبل : دمامه، دهل، کوس، نقاره <hr> برابر پارسی : دهل، کوس، تبیره

مترادف طبل : دمامه، دهل، کوس، نقاره برابر پارسی : دهل، کوس، تبیره

طبل

طبن

طبیب اصفهانی

طبیبی حشمت الله

طبیبیان حمید

<hr> مترادف طبیعت : آفرینش، اصل، حالت، خاصه، خلق، خلقت، خمیره، خوی، ذات، سرشت، طبع، عادت، غریزه، فطرت، مزاج، منش، نهاد، جهان، عالم، دنیا، روزگار، دهر <hr> برابر پارسی : سرشت، نهاد، خوی، خیم، زیستگاه، کیاناد، نیاد

مترادف طبیعت : آفرینش، اصل، حالت، خاصه، خلق، خلقت، خمیره، خوی، ذات، سرشت، طبع، عادت، غریزه، فطرت، مزاج، منش، نهاد، جهان، عالم، دنیا، روزگار، دهر برابر پارسی : سرشت، نهاد، خوی، خیم، زیستگاه، کیاناد، نیاد

طبیعت

طبیعت ثالثه

طبیعت و شریعت

طبیعت گرایی اخلاقی

<hr> مترادف طبیعی : اصلی، جبلی، ذاتی، فطری، نهادین، اصیل، بکر، دست نخورده، آفریده، مخلوق ، مربوط به طبیعت، معمولی، عادی، طبیعی دان <hr> متضاد طبیعی : مصنوعی، ساختگی <hr> برابر پارسی : بهنجار، سرشتین، سِرشتین، نیادی

مترادف طبیعی : اصلی، جبلی، ذاتی، فطری، نهادین، اصیل، بکر، دست نخورده، آفریده، مخلوق ، مربوط به طبیعت، معمولی، عادی، طبیعی دان متضاد طبیعی : مصنوعی، ساختگی برابر پارسی : بهنجار، سرشتین، سِرشتین، نیادی

طبیعی

<hr> مترادف طبیعیات : علوم طبیعی، فطری، غریزی

مترادف طبیعیات : علوم طبیعی، فطری، غریزی

طبیعیات

طبیعیات دانشنامه علائی

طحاها

طحو

طحى

<hr> مترادف طرائف : طرفه، نوادر، شگفتی ها، تازه ها، بدایع

مترادف طرائف : طرفه، نوادر، شگفتی ها، تازه ها، بدایع

طرائف

طرائف الاخبار و منتخب الاشعار و مقتطف الاثار

طرائف الحکم

طرائف الطرف

طرائف الطرف بغدادی

طرائف المقال

طرائف المقال فی معرفه طبقات الرجال

طرایق

<hr> مترادف طرب : خوشی، رامش، سرور، شادمانی، شادی، عشرت، عیش، نشاط <hr> متضاد طرب : اندوه، غم

مترادف طرب : خوشی، رامش، سرور، شادمانی، شادی، عشرت، عیش، نشاط متضاد طرب : اندوه، غم

طرب

<hr> مترادف طرح : الگو، مدل، انگار، نگاره، گرده، نقاشی، نقش، نقشه، نمودار، شکل، تصویر، زمینه، قالب، پروژه، پیشنهاد، برنامه، کشیدن، نقاشی کردن، مطرح کردن، ارائه کردن، ارائه دادن <hr> برابر پارسی : برنامه، پیرنگ، پیش نویس، شالوده، نمودار

مترادف طرح : الگو، مدل، انگار، نگاره، گرده، نقاشی، نقش، نقشه، نمودار، شکل، تصویر، زمینه، قالب، پروژه، پیشنهاد، برنامه، کشیدن، نقاشی کردن، مطرح کردن، ارائه کردن، ارائه دادن برابر پارسی : برنامه، پیرنگ، پیش نویس، شالوده، نمودار

طرح

طرح اعتراض شخص غایب

طرح باغی

طرح موضوع حجاب

طرحوا حدیثه

<hr> مترادف طرد : اخراج، تبعید، نفی بلد، رد، نفی، وازده، دک کردن، دور کردن، راندن، تاراندن <hr> برابر پارسی : راندن، دور کردن، واپس زنی

مترادف طرد : اخراج، تبعید، نفی بلد، رد، نفی، وازده، دک کردن، دور کردن، راندن، تاراندن برابر پارسی : راندن، دور کردن، واپس زنی

واژه های حرف "ط" - دانشنامه اسلامی