فرهنگ عمید

اصلخ

اصلع

اصلم

اصله

اصلیه

<hr> مترادف اصم : کر، گنگ، لال، ناشنوا <hr> متضاد اصم : شنوا

مترادف اصم : کر، گنگ، لال، ناشنوا متضاد اصم : شنوا

اصم

اصمام

<hr> برابر پارسی : پیشه وران

برابر پارسی : پیشه وران

اصناف

اصنام

اصهار

<hr> برابر پارسی : آواها

اصوات

اصوب

<hr> مترادف اصول : شرعیات، علوم شرعی، کلیات، مبادی، بنیادها <hr> متضاد اصول : فروع <hr> برابر پارسی : نهادها، ریشه ها، پایه ها، بنیادها، آغازه ها

مترادف اصول : شرعیات، علوم شرعی، کلیات، مبادی، بنیادها متضاد اصول : فروع برابر پارسی : نهادها، ریشه ها، پایه ها، بنیادها، آغازه ها

اصول

<hr> برابر پارسی : بنیادی، بنیادین، ریشه ای

برابر پارسی : بنیادی، بنیادین، ریشه ای

اصولی

<hr> مترادف اصیل : پاک نژاد، شرافتمند، شریف، نجیب، نژاده، مستند، اصلی <hr> برابر پارسی : ریشه دار، با نژاد، تبارمند، گوهری، نژاده، والاگوهر

مترادف اصیل : پاک نژاد، شرافتمند، شریف، نجیب، نژاده، مستند، اصلی برابر پارسی : ریشه دار، با نژاد، تبارمند، گوهری، نژاده، والاگوهر

اصیل

اصیل الطرفین

اضائه

اضاعه

<hr> مترادف اضافه : افزون، افزایش، جمع، علاوه <hr> برابر پارسی : افزونی، افزایش، فزونی

مترادف اضافه : افزون، افزایش، جمع، علاوه برابر پارسی : افزونی، افزایش، فزونی

اضافه

اضافه کار

<hr> برابر پارسی : بیشکاری

اضافه کاری

<hr> مترادف اضافی : زاید، زیادی، مازاد، یدکی <hr> برابر پارسی : افزودنی، افزونه، دیگر

مترادف اضافی : زاید، زیادی، مازاد، یدکی برابر پارسی : افزودنی، افزونه، دیگر

اضافی

اضالیل

اضحوکه

اضحی

اضحیه

اضداد

اضراب

<hr> مترادف اضرار : خسارت، خسران، زیان، ضرر <hr> برابر پارسی : زیان رساندن، آسیب رساندن

مترادف اضرار : خسارت، خسران، زیان، ضرر برابر پارسی : زیان رساندن، آسیب رساندن

اضرار

اضراس

<hr> مترادف اضطراب : آشوب، التهاب، اندوه، بی تابی، بیقراری، بیم، پریشانی، تپش دل، ترس، تشویش، توهم، خوف، دغدغه، دل واپسی، دلهره، رنج، سراسیمگی، قلق، ناراحتی، واهمه، هیجان <hr> برابر پارسی : بیتابی، دلشوره، دلواپسی، آسیمه سری، پریشانی، سرآسیمگی، آشفتگی

مترادف اضطراب : آشوب، التهاب، اندوه، بی تابی، بیقراری، بیم، پریشانی، تپش دل، ترس، تشویش، توهم، خوف، دغدغه، دل واپسی، دلهره، رنج، سراسیمگی، قلق، ناراحتی، واهمه، هیجان برابر پارسی : بیتابی، دلشوره، دلواپسی، آسیمه سری، پریشانی، سرآسیمگی، آشفتگی

اضطراب

<hr> مترادف اضطرار : اجبار، استیصال، بیچارگی، درماندگی، عجز، فروماندگی <hr> برابر پارسی : ناچار شدن، درماندگی، ناگزیرشدن

مترادف اضطرار : اجبار، استیصال، بیچارگی، درماندگی، عجز، فروماندگی برابر پارسی : ناچار شدن، درماندگی، ناگزیرشدن

اضطرار

اضطرام

اضطلاع

اضعاف

اضعف

اضغاث

اضل

اضلاع

اضلال

اضمار

<hr> مترادف اضمحلال : امحا، انحطاط، انهدام، خرابی، زوال، فروپاشی، فنا، محو، نابودی، نیستی، ویرانی <hr> برابر پارسی : نابودی، تباهی، نیستی

مترادف اضمحلال : امحا، انحطاط، انهدام، خرابی، زوال، فروپاشی، فنا، محو، نابودی، نیستی، ویرانی برابر پارسی : نابودی، تباهی، نیستی

اضمحلال

اضوا

اضیاف

<hr> مترادف اطاعت : امتثال، انقیاد، بندگی، پیروی، تابعیت، تمکین، خدمتکاری، طاعت، فرمانبرداری، فرمانبری، متابعت، مطاوعت <hr> متضاد اطاعت : نافرمانی <hr> برابر پارسی : پیروی، فرمانبرداری، گردن نهادن

مترادف اطاعت : امتثال، انقیاد، بندگی، پیروی، تابعیت، تمکین، خدمتکاری، طاعت، فرمانبرداری، فرمانبری، متابعت، مطاوعت متضاد اطاعت : نافرمانی برابر پارسی : پیروی، فرمانبرداری، گردن نهادن

اطاعت

<hr> مترادف اطاق : بیت، خانه، حجره، دکه، دفتر <hr> برابر پارسی : اتاق، چهاردیواری، اتاغ، سراچه

مترادف اطاق : بیت، خانه، حجره، دکه، دفتر برابر پارسی : اتاق، چهاردیواری، اتاغ، سراچه

اطاق

<hr> مترادف اطاقک : اتاقک، دکه، کابین

مترادف اطاقک : اتاقک، دکه، کابین

اطاقک

<hr> مترادف اطاله : اطناب، بسط، تطویل، تفصیل، درازی، مد <hr> متضاد اطاله : اختصار، ایجاز <hr> برابر پارسی : دراز کردن، به درازا کشاندن

مترادف اطاله : اطناب، بسط، تطویل، تفصیل، درازی، مد متضاد اطاله : اختصار، ایجاز برابر پارسی : دراز کردن، به درازا کشاندن

واژه های حرف "ا" - فرهنگ عمید