فرهنگ عمید

اگاهانیده

اگاهبد

<hr> مترادف اگاهی : ( آگاهی ) آگهی، اطلاع، خبر، وقوف، بینش، شناخت، علم، معرفت، دانایی، روشن ضمیری، هوشیاری، تامینات <hr> متضاد اگاهی : ( آگاهی ) جهالت، غفلت

مترادف اگاهی : ( آگاهی ) آگهی، اطلاع، خبر، وقوف، بینش، شناخت، علم، معرفت، دانایی، روشن ضمیری، هوشیاری، تامینات متضاد اگاهی : ( آگاهی ) جهالت، غفلت

اگاهی

اگاهیدن

اگاهیده

<hr> مترادف اگر : ار، چنانچه، درصورتی که، گر، ولو، یا

مترادف اگر : ار، چنانچه، درصورتی که، گر، ولو، یا

اگر

اگر مگر

اگرا

<hr> برابر پارسی : ( آگراندیسمان ) بزرگ نمایی، بزرگ گری، گستردن، گستردن

برابر پارسی : ( آگراندیسمان ) بزرگ نمایی، بزرگ گری، گستردن، گستردن

اگراندیسمان

<hr> برابر پارسی : ( آگرمان ) پذیرش

برابر پارسی : ( آگرمان ) پذیرش

اگرمان

اگرمگر

اگره انجین

<hr> مترادف اگرچه : ارچه، باآنکه، هرچند

مترادف اگرچه : ارچه، باآنکه، هرچند

اگرچه

<hr> مترادف اگزما : جرب، حکه، سودا، گری

مترادف اگزما : جرب، حکه، سودا، گری

اگزما

<hr> برابر پارسی : دودگیر

اگزوز

<hr> برابر پارسی : خودگوهرگری

برابر پارسی : خودگوهرگری

اگزیستانسیالیسم

اگست

اگستن

اگشتن

اگشته

اگفت

اگنج

اگندن

اگنده گوش

اگننده

اگنیدن

اگنیده

اگه

اگهاندن

<hr> مترادف اگهی : ( آگهی ) اطلاعیه، اعلامیه، اعلان، تبلیغ، استحضار، اطلاع

مترادف اگهی : ( آگهی ) اطلاعیه، اعلامیه، اعلان، تبلیغ، استحضار، اطلاع

اگهی

اگهیدن

<hr> برابر پارسی : گــَندابرو

برابر پارسی : گــَندابرو

اگو

اگور

اگورگر

اگوش

اگوشیدن

اگون

اگیش

اگیشنده

اگیشیدن

اگیشیده

اگین

<hr> مترادف ای : ایا، هان، های، هلا

مترادف ای : ایا، هان، های، هلا

ای

ای واللـه

ای والله

<hr> مترادف ایا : ای، هلا

ایا

ایاب

<hr> برابر پارسی : ( آیات ) نشان ها، نشانه ها، نشانی ها

برابر پارسی : ( آیات ) نشان ها، نشانه ها، نشانی ها

واژه های حرف "ا" - فرهنگ عمید