فرهنگ عمید

<hr> مترادف ندم : انفعال، پشیمانی، ندامت

مترادف ندم : انفعال، پشیمانی، ندامت

ندم

ندما

ندی

ندید

<hr> مترادف ندید بدید : تازه به دوران رسیده، نودولت، نوکیسه

مترادف ندید بدید : تازه به دوران رسیده، نودولت، نوکیسه

ندید بدید

ندیدبدید

<hr> مترادف ندیم : دمساز، قرین، محشور، مشار، مصاحب، مقرب، همدم، همراه، هم صحبت، همنشین

مترادف ندیم : دمساز، قرین، محشور، مشار، مصاحب، مقرب، همدم، همراه، هم صحبت، همنشین

ندیم

<hr> مترادف ندیمه : مصاحب، ملازم، همراه، همنشین <hr> برابر پارسی : همدم، همراز، همنشین

مترادف ندیمه : مصاحب، ملازم، همراه، همنشین برابر پارسی : همدم، همراز، همنشین

ندیمه

نذالت

<hr> مترادف نذر : شرط، عهد، قربانی، نیاز <hr> برابر پارسی : برآورد نیاز

مترادف نذر : شرط، عهد، قربانی، نیاز برابر پارسی : برآورد نیاز

نذر

نذیر

نذیل

<hr> مترادف نر : فحل، مذکر، مرد، نرینه <hr> متضاد نر : ماده

مترادف نر : فحل، مذکر، مرد، نرینه متضاد نر : ماده

نر

نراک

<hr> برابر پارسی : نرگس

نرجس

<hr> مترادف نرخ : ارج، ارزش، بها، قیمت، مظنه

مترادف نرخ : ارج، ارزش، بها، قیمت، مظنه

نرخ

نرخ بندی

نرد

<hr> مترادف نردبان : پلکان، مرقات، نردبام

مترادف نردبان : پلکان، مرقات، نردبام

نردبان

نرده

<hr> برابر پارسی : پرستار

نرس

نرسک

<hr> مترادف نرم : رقیق، سست، سلس، شل، لین، آرام، آهسته، صاف، صیقلی، هموار، پودر، خلیق، ملایم ، تند، زبر، زمخت، ناصاف، تندخو <hr> متضاد نرم : استوار، جامد، سفت، محکم

مترادف نرم : رقیق، سست، سلس، شل، لین، آرام، آهسته، صاف، صیقلی، هموار، پودر، خلیق، ملایم ، تند، زبر، زمخت، ناصاف، تندخو متضاد نرم : استوار، جامد، سفت، محکم

نرم

نرم بالگان

نرم بر

نرم بیز

<hr> مترادف نرم خو : پاکیزه خو، خوش اخلاق، خوشخو، شفیق، معتدل، ملایم، مهربان، نیک خوی <hr> متضاد نرم خو : تندخو

مترادف نرم خو : پاکیزه خو، خوش اخلاق، خوشخو، شفیق، معتدل، ملایم، مهربان، نیک خوی متضاد نرم خو : تندخو

نرم خو

<hr> مترادف نرم خویی : مرافقت، ملایمت، ملایم طبعی، نازک مزاجی <hr> متضاد نرم خویی : تندخویی

مترادف نرم خویی : مرافقت، ملایمت، ملایم طبعی، نازک مزاجی متضاد نرم خویی : تندخویی

نرم خویی

نرم دل

نرم رو

نرم شامه

<hr> مترادف نرم شانه : هیز، دستی، رام، مطیع، نرم گردن

مترادف نرم شانه : هیز، دستی، رام، مطیع، نرم گردن

نرم شانه

<hr> مترادف نرم نرم : آهسته آهسته، کم کم، یواش یواش

مترادف نرم نرم : آهسته آهسته، کم کم، یواش یواش

نرم نرم

<hr> مترادف نرم نرمک : آرام آرام، آهسته، بتدریج

مترادف نرم نرمک : آرام آرام، آهسته، بتدریج

نرم نرمک

نرم کامه

نرم گردن

<hr> مترادف نرمال : طبیعی، عادی، معمولی <hr> برابر پارسی : هنجار، بهنجار، به هنجار

مترادف نرمال : طبیعی، عادی، معمولی برابر پارسی : هنجار، بهنجار، به هنجار

نرمال

<hr> مترادف نرمش : تانی، مکث، انعطاف، ورزش

مترادف نرمش : تانی، مکث، انعطاف، ورزش

نرمش

نرمه

نرموره

نرمک

<hr> مترادف نرمی : لینت، سستی، صافی، رفق، مهربانی، نرم خویی <hr> متضاد نرمی : سختی

مترادف نرمی : لینت، سستی، صافی، رفق، مهربانی، نرم خویی متضاد نرمی : سختی

نرمی

نره

نرولاس

نروک

نرپرون

<hr> مترادف نرک : نازا، نروک، نر، خشن، زمخت، بی بر، بی ثمر

مترادف نرک : نازا، نروک، نر، خشن، زمخت، بی بر، بی ثمر

واژه های حرف "ن" - فرهنگ عمید