فرهنگ عمید

نکته پرداز

<hr> مترادف نکته گیر : خرده گیر، منتقد، ناقد، نقاد، نکته سنج

مترادف نکته گیر : خرده گیر، منتقد، ناقد، نقاد، نکته سنج

نکته گیر

نکث

نکر

نکرا

<hr> مترادف نکره : ناشناس، نتراشیده، نخراشیده، بی ادب، رکیک <hr> برابر پارسی : زشت، بدریخت، الدنگ، خشن، ناشناس

مترادف نکره : ناشناس، نتراشیده، نخراشیده، بی ادب، رکیک برابر پارسی : زشت، بدریخت، الدنگ، خشن، ناشناس

نکره

نکروز

<hr> مترادف نکس : سرنگونی، واژگونی، بازگشت، رجعت، عود

مترادف نکس : سرنگونی، واژگونی، بازگشت، رجعت، عود

نکس

<hr> مترادف نکهت : بو، بوی دهان، رایحه، شمیم، عطر

مترادف نکهت : بو، بوی دهان، رایحه، شمیم، عطر

نکهت

<hr> مترادف نکو : خوب، مساعد، مناسب، نیک، نیکو <hr> متضاد نکو : بد

مترادف نکو : خوب، مساعد، مناسب، نیک، نیکو متضاد نکو : بد

نکو

نکوداشت

<hr> مترادف نکورو : جمیل، خوب رو، خوش سیما، خوشگل، زیبا، صبیح، قشنگ <hr> متضاد نکورو : زشت رو

مترادف نکورو : جمیل، خوب رو، خوش سیما، خوشگل، زیبا، صبیح، قشنگ متضاد نکورو : زشت رو

نکورو

<hr> مترادف نکول : استنکاف، اعراض، انکار، تخطی، خودداری، رد، نقض، واخواهی <hr> متضاد نکول : قبول

مترادف نکول : استنکاف، اعراض، انکار، تخطی، خودداری، رد، نقض، واخواهی متضاد نکول : قبول

نکول

نکونام

نکوه

<hr> مترادف نکوهش : بدگویی، توبیخ، زخم زبان، سرزنش، سرکوفت، شماتت، قدح، مذمت، ملامت <hr> متضاد نکوهش : ستایش

مترادف نکوهش : بدگویی، توبیخ، زخم زبان، سرزنش، سرکوفت، شماتت، قدح، مذمت، ملامت متضاد نکوهش : ستایش

نکوهش

نکوهنده

نکوهیدن

<hr> مترادف نکوهیده : بد، ذمیمه، زشت، مذموم، مطرود، مکروه، ناپسندیده، نادلپسند، ناستوده، نامقبول <hr> متضاد نکوهیده : ستوده

مترادف نکوهیده : بد، ذمیمه، زشت، مذموم، مطرود، مکروه، ناپسندیده، نادلپسند، ناستوده، نامقبول متضاد نکوهیده : ستوده

نکوهیده

نکوکار

نکویی

نکژده

نکیر

نگاتیو

<hr> مترادف نگار : بت، دلبر، دلداده، صنم، محبوب، معشوق، ول، یار، تصویر، تندیس، طرح، نقاشی، نقش

مترادف نگار : بت، دلبر، دلداده، صنم، محبوب، معشوق، ول، یار، تصویر، تندیس، طرح، نقاشی، نقش

نگار

<hr> مترادف نگارخانه : بتخانه، نقش خانه، نگارستان

مترادف نگارخانه : بتخانه، نقش خانه، نگارستان

نگارخانه

<hr> مترادف نگارستان : آتلیه، صورتخانه، نقاشخانه، نگارخانه

مترادف نگارستان : آتلیه، صورتخانه، نقاشخانه، نگارخانه

نگارستان

<hr> مترادف نگارش : تحریر، کتابت، نگاشتن، نوشتن، ثبت، تالیف

مترادف نگارش : تحریر، کتابت، نگاشتن، نوشتن، ثبت، تالیف

نگارش

<hr> مترادف نگارنده : راقم، کاتب، نویسنده، رسام، مصور، نقاش، نگارگر

مترادف نگارنده : راقم، کاتب، نویسنده، رسام، مصور، نقاش، نگارگر

نگارنده

<hr> مترادف نگاره : شکل، نقش، طرح، تمثیل

مترادف نگاره : شکل، نقش، طرح، تمثیل

نگاره

<hr> مترادف نگارگر : صورتگر، طراح، مصور، نقاش

مترادف نگارگر : صورتگر، طراح، مصور، نقاش

نگارگر

نگاری

نگاریدن

<hr> مترادف نگارین : مزین، منقش، منقوش، نقش دار، دلبر، محبوب، معشوق

مترادف نگارین : مزین، منقش، منقوش، نقش دار، دلبر، محبوب، معشوق

نگارین

<hr> مترادف نگاشتن : تحریر، ترقیم، کتابت، نگارش، نوشتن <hr> متضاد نگاشتن : خواندن

مترادف نگاشتن : تحریر، ترقیم، کتابت، نگارش، نوشتن متضاد نگاشتن : خواندن

نگاشتن

نگاشته

<hr> مترادف نگاه : تماشا، توجه، دید، دیدار، رویت، عنایت، مشاهده، نظاره، نظر، نگرش

مترادف نگاه : تماشا، توجه، دید، دیدار، رویت، عنایت، مشاهده، نظاره، نظر، نگرش

نگاه

<hr> مترادف نگاهبان : کشیک، مراقب، نگهبان، حارس، حافظ، گماشته

مترادف نگاهبان : کشیک، مراقب، نگهبان، حارس، حافظ، گماشته

نگاهبان

<hr> مترادف نگاهبانی : پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی

مترادف نگاهبانی : پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی

نگاهبانی

<hr> مترادف نگاهدار : پاسبان، حارس، محافظ، مراقب

مترادف نگاهدار : پاسبان، حارس، محافظ، مراقب

نگاهدار

<hr> مترادف نگاهداری : حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری

مترادف نگاهداری : حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری

نگاهداری

نگر

<hr> مترادف نگران : آشفته، پریشان، دلواپس، مشوش، مضطرب، چشم براه، منتظر، تماشاگر، ناظر

مترادف نگران : آشفته، پریشان، دلواپس، مشوش، مضطرب، چشم براه، منتظر، تماشاگر، ناظر

نگران

<hr> مترادف نگرانی : اضطراب، بیم، تشویش، دلواپسی، دلهره، انتظار، چشمداشت

مترادف نگرانی : اضطراب، بیم، تشویش، دلواپسی، دلهره، انتظار، چشمداشت

نگرانی

نگرستن

<hr> مترادف نگرش : تماشا، دید، نظاره، نظر، نگاه، اعتنا، التفات، توجه، رعایت، ملاحظه

مترادف نگرش : تماشا، دید، نظاره، نظر، نگاه، اعتنا، التفات، توجه، رعایت، ملاحظه

واژه های حرف "ن" - فرهنگ عمید