فرهنگ عمید

<hr> مترادف نیوشنده : سامع، شنونده، مستمع، نیوشا

مترادف نیوشنده : سامع، شنونده، مستمع، نیوشا

نیوشنده

نیوشه

نیوشیدن

نیوشیده

<hr> مترادف نیوه : افغان، زاری، لابه، ناله

مترادف نیوه : افغان، زاری، لابه، ناله

نیوه

نیچه

نیژ

<hr> مترادف نیک : خوب، نکو، نیکو، هژیر، خوش، مطبوع، پسندیده، ستوده، مستحسن، زیبا، ظریف، تمام، کامل، بسیار، خیلی، زیاد، سخت <hr> متضاد نیک : بد، ناپسند

مترادف نیک : خوب، نکو، نیکو، هژیر، خوش، مطبوع، پسندیده، ستوده، مستحسن، زیبا، ظریف، تمام، کامل، بسیار، خیلی، زیاد، سخت متضاد نیک : بد، ناپسند

نیک

<hr> مترادف نیک اختر : بختیار، خوش اقبال، خوش شانس، خوش طالع، سعید، نیکبخت <hr> متضاد نیک اختر : بداقبال، سیه روز

مترادف نیک اختر : بختیار، خوش اقبال، خوش شانس، خوش طالع، سعید، نیکبخت متضاد نیک اختر : بداقبال، سیه روز

نیک اختر

نیک انجام

<hr> مترادف نیک اندیش : خیراندیش، خیرخواه، مصلح، نیک سگال، نیک فطرت <hr> متضاد نیک اندیش : بداندیش، بدسگال

مترادف نیک اندیش : خیراندیش، خیرخواه، مصلح، نیک سگال، نیک فطرت متضاد نیک اندیش : بداندیش، بدسگال

نیک اندیش

<hr> مترادف نیک بخت : بختیار، خوش اقبال، خوشبخت، دولتمند، سعادتمند، نیک اختر | خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، سعید، کامیاب، نیک اختر، همایون <hr> متضاد نیک بخت : بداختر، بدبخت | بدبخت

مترادف نیک بخت : بختیار، خوش اقبال، خوشبخت، دولتمند، سعادتمند، نیک اختر | خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، سعید، کامیاب، نیک اختر، همایون متضاد نیک بخت : بداختر، بدبخت | بدبخت

نیک بخت

<hr> مترادف نیک خو : باعاطفه، خوش خلق، خوشخو، مهربان، نرم خو، نیک خلق، نیک سیرت | خوش اخلاق، خوش خلق، خوشخو، نیکوخصال <hr> متضاد نیک خو : بدخو | بدخو

مترادف نیک خو : باعاطفه، خوش خلق، خوشخو، مهربان، نرم خو، نیک خلق، نیک سیرت | خوش اخلاق، خوش خلق، خوشخو، نیکوخصال متضاد نیک خو : بدخو | بدخو

نیک خو

نیک خواه

نیک دل

نیک رای

نیک رو

<hr> مترادف نیک روز : خوشبخت، رستگار، سعادتمند، سعید <hr> متضاد نیک روز : سیه روز

مترادف نیک روز : خوشبخت، رستگار، سعادتمند، سعید متضاد نیک روز : سیه روز

نیک روز

نیک روش

<hr> مترادف نیک سرشت : خوب سرشت، خوش ذات، خوش طینت، خوش نیت، نیک خواه، نیک نهاد، نیکوسرشت <hr> متضاد نیک سرشت : بداصل، بدذات، بدطینت، بدنهاد

مترادف نیک سرشت : خوب سرشت، خوش ذات، خوش طینت، خوش نیت، نیک خواه، نیک نهاد، نیکوسرشت متضاد نیک سرشت : بداصل، بدذات، بدطینت، بدنهاد

نیک سرشت

<hr> برابر پارسی : نیک نهاد، نهاد نیک، نیک سرشت

برابر پارسی : نیک نهاد، نهاد نیک، نیک سرشت

نیک سیرت

نیک طینت

<hr> مترادف نیک فرجام : خوش عاقبت، خوش فرجام، عاقبت بخیر <hr> متضاد نیک فرجام : برعاقبت، بدفرجام

مترادف نیک فرجام : خوش عاقبت، خوش فرجام، عاقبت بخیر متضاد نیک فرجام : برعاقبت، بدفرجام

نیک فرجام

<hr> مترادف نیک محضر : خوش صحبت، خوش معاشرت، نیکومحضر <hr> متضاد نیک محضر : بدمعاشرت <hr> برابر پارسی : خوش برخورد

مترادف نیک محضر : خوش صحبت، خوش معاشرت، نیکومحضر متضاد نیک محضر : بدمعاشرت برابر پارسی : خوش برخورد

نیک محضر

نیک مرد

<hr> مترادف نیک منظر : جمیل، خوبرو، خوشکل، زیبا، شکیل، صبیح، ماهرخ، مهسا <hr> متضاد نیک منظر : بدمنظر

مترادف نیک منظر : جمیل، خوبرو، خوشکل، زیبا، شکیل، صبیح، ماهرخ، مهسا متضاد نیک منظر : بدمنظر

نیک منظر

<hr> مترادف نیک نام : خوشنام <hr> متضاد نیک نام : بدنام

مترادف نیک نام : خوشنام متضاد نیک نام : بدنام

نیک نام

<hr> برابر پارسی : نیکروان، پاکدل

برابر پارسی : نیکروان، پاکدل

نیک نفس

<hr> مترادف نیک نهاد : خوش فطرت، نیک سرشت، نیک سیرت، نیکوسرشت، نیکونهاد <hr> متضاد نیک نهاد : بدنهاد

مترادف نیک نهاد : خوش فطرت، نیک سرشت، نیک سیرت، نیکوسرشت، نیکونهاد متضاد نیک نهاد : بدنهاد

نیک نهاد

<hr> مترادف نیک پی : خوش قدم، خوش یمن، مبارک پی، میمون <hr> متضاد نیک پی : بدقدم

مترادف نیک پی : خوش قدم، خوش یمن، مبارک پی، میمون متضاد نیک پی : بدقدم

نیک پی

نیک کردار

<hr> مترادف نیکخواه : خوش باطن، خیراندیش، خیرخواه، نیک نفس، نیکوسرشت | خوش فطرت، خیراندیش، مصلح، نیک دل، نیک سرشت، نیک سگال، نیک فطرت، نیک نفس <hr> متضاد نیکخواه : بدخواه | بدخواه

مترادف نیکخواه : خوش باطن، خیراندیش، خیرخواه، نیک نفس، نیکوسرشت | خوش فطرت، خیراندیش، مصلح، نیک دل، نیک سرشت، نیک سگال، نیک فطرت، نیک نفس متضاد نیکخواه : بدخواه | بدخواه

نیکخواه

نیکل

<hr> مترادف نیکو : آراسته، بدیع، پاکیزه، پسندیده، جمیل، حسنه، خوب، خوش، زیبا، شایسته، لعبت، مستحسن، نکو، نیک، نیکوروی، هژیر

مترادف نیکو : آراسته، بدیع، پاکیزه، پسندیده، جمیل، حسنه، خوب، خوش، زیبا، شایسته، لعبت، مستحسن، نکو، نیک، نیکوروی، هژیر

نیکو

نیکو خصال

نیکوتین

<hr> مترادف نیکوحال : تندرست، سالم، خوشحال، خوشوقت <hr> متضاد نیکوحال : بدحال

مترادف نیکوحال : تندرست، سالم، خوشحال، خوشوقت متضاد نیکوحال : بدحال

نیکوحال

نیکوخصال

نیکوداشت

<hr> مترادف نیکورو : جمیل، خوبرو، زیبا، قشنگ، نکورو <hr> متضاد نیکورو : زشت

مترادف نیکورو : جمیل، خوبرو، زیبا، قشنگ، نکورو متضاد نیکورو : زشت

نیکورو

نیکوروش

نیکوسگال

نیکومنش

<hr> مترادف نیکوکار : بخشنده، خیر، درستکار، صالح، کریم، محسن، نکوکردار، نیک کنش، نیکوکردار <hr> متضاد نیکوکار : بدکردار

مترادف نیکوکار : بخشنده، خیر، درستکار، صالح، کریم، محسن، نکوکردار، نیک کنش، نیکوکردار متضاد نیکوکار : بدکردار

نیکوکار

<hr> مترادف نیکویی : احسان، خوبی، نکویی، نیکی، جمال، زیبایی <hr> متضاد نیکویی : بدی

مترادف نیکویی : احسان، خوبی، نکویی، نیکی، جمال، زیبایی متضاد نیکویی : بدی

نیکویی

<hr> مترادف نیکی : احسان، خوبی، خیر، نکویی، نیکویی <hr> متضاد نیکی : بدی

مترادف نیکی : احسان، خوبی، خیر، نکویی، نیکویی متضاد نیکی : بدی

واژه های حرف "ن" - فرهنگ عمید