فرهنگ عمید

پهلوگاه

پهلوگه

پهلوی

پهلوی خوان

پهلوی کیش

پهمزک

<hr> مترادف پهن : پخش، پهناور، عریض، فراخ، گسترده، گشاد، مسطح، وسیع <hr> متضاد پهن : کم عرض

مترادف پهن : پخش، پهناور، عریض، فراخ، گسترده، گشاد، مسطح، وسیع متضاد پهن : کم عرض

پهن

<hr> مترادف پهنا : ستبرا، عرض، فراخنا، فراخی، قطر، وسعت <hr> متضاد پهنا : طول

مترادف پهنا : ستبرا، عرض، فراخنا، فراخی، قطر، وسعت متضاد پهنا : طول

پهنا

<hr> مترادف پهنادار : پرعرض، پهن، عریض، گشاد <hr> متضاد پهنادار : تنگ

مترادف پهنادار : پرعرض، پهن، عریض، گشاد متضاد پهنادار : تنگ

پهنادار

پهنانه

<hr> مترادف پهناور : پهن، فراخ، گسترده، واسع، وسیع <hr> متضاد پهناور : تنگ

مترادف پهناور : پهن، فراخ، گسترده، واسع، وسیع متضاد پهناور : تنگ

پهناور

پهناوری

پهند

<hr> مترادف پهنه : ساحت، صحنه، عرصه، عرض، گستره، میدان، وسعت

مترادف پهنه : ساحت، صحنه، عرصه، عرض، گستره، میدان، وسعت

پهنه

پهنور

پهنک

پهی

پهین

پو

<hr> برابر پارسی : برتری شمار، برتری

برابر پارسی : برتری شمار، برتری

پوئن

پوان

پوت

پوتورو

<hr> برابر پارسی : پاژنگ، جمشاک

برابر پارسی : پاژنگ، جمشاک

پوتین

پود

<hr> مترادف پودر : خاکه، گرد، نرم <hr> برابر پارسی : گرد، گرده

مترادف پودر : خاکه، گرد، نرم برابر پارسی : گرد، گرده

پودر

پودنه

پوده

پوده کباب

پودینه

پودینگ

<hr> مترادف پور : آقازاده، ابن، پسر، فرزند، ولد

مترادف پور : آقازاده، ابن، پسر، فرزند، ولد

پور

پوران

پوردگان

پورسانت

<hr> برابر پارسی : در سدی، چند سدی

برابر پارسی : در سدی، چند سدی

پورسانتاژ

پورمند

پوره

پوز

پوزبند

پوزخند

<hr> مترادف پوزش : عذر، عذرخواهی، معذرت، معذوریت

مترادف پوزش : عذر، عذرخواهی، معذرت، معذوریت

پوزش

<hr> مترادف پوزش خواه : پوزش طلب، پوزشگر، عذرخواه، معذرت خواه، معذور

مترادف پوزش خواه : پوزش طلب، پوزشگر، عذرخواه، معذرت خواه، معذور

پوزش خواه

<hr> مترادف پوزش خواهی : پوزش طلبی، پوزشگری، معذرت، معذرت خواهی

مترادف پوزش خواهی : پوزش طلبی، پوزشگری، معذرت، معذرت خواهی

واژه های حرف "پ" - فرهنگ عمید