فرهنگ عمید

پی رس

<hr> مترادف پی ریزی : ایجاد، بنیان گذاری، پی افکنی، پی بندی، پی گذاری، تاسیس، شالوده گذاری

مترادف پی ریزی : ایجاد، بنیان گذاری، پی افکنی، پی بندی، پی گذاری، تاسیس، شالوده گذاری

پی ریزی

پی زده

پی سفید

پی سوده

<hr> مترادف پی سپار : رهرو، رهسپر، عابر، راهی، رهسپار، عازم

مترادف پی سپار : رهرو، رهسپر، عابر، راهی، رهسپار، عازم

پی سپار

پی سپر

پی شناسی

پی فراخ

پی فراخی

پی ماچان

<hr> مترادف پی نوشت : امر، امریه، توقیع، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر

مترادف پی نوشت : امر، امریه، توقیع، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر

پی نوشت

پی پرکرده

پی کرد

پی کرده

پی کنی

پی کوب

پی گذار

پی گیر

پیاده

پیاده رو

پیاده روی

پیاده نظام

<hr> مترادف پیاز : ازلیم، بصل، صوغان

مترادف پیاز : ازلیم، بصل، صوغان

پیاز

پیاز اب

پیازآب

پیازداغ

پیازچه

پیازک

پیازکی

پیازی

پیاستو

<hr> مترادف پیاله : جام، ساتکین، ساغر، صراحی، قدح، کاسه

مترادف پیاله : جام، ساتکین، ساغر، صراحی، قدح، کاسه

پیاله

پیاله دار

پیاله داران

پیاله دست

پیاله فروشی

پیاله نوش

<hr> مترادف پیاله پیما : باده نوش، پیاله کش، پیاله نوش، شرابخوار، قدح نوش

مترادف پیاله پیما : باده نوش، پیاله کش، پیاله نوش، شرابخوار، قدح نوش

پیاله پیما

پیاله کش

پیاله گردان

<hr> مترادف پیام : پیغام، سفارش، مطلب، نبا، یادداشت، الهام، وحی، درود، سلام

مترادف پیام : پیغام، سفارش، مطلب، نبا، یادداشت، الهام، وحی، درود، سلام

پیام

پیام آور

<hr> مترادف پیام اور : ( پیام آور ) ایلچی، پیام رسان، پیغام آور، پیک، رسول، قاصد

مترادف پیام اور : ( پیام آور ) ایلچی، پیام رسان، پیغام آور، پیک، رسول، قاصد

پیام اور

<hr> مترادف پیام گزار : پیام آور، پیام رسان، پیک، قاصد

مترادف پیام گزار : پیام آور، پیام رسان، پیک، قاصد

واژه های حرف "پ" - فرهنگ عمید