فرهنگستان زبان و ادب

برواره گور

بروارۀ بیرونی

بروارۀ جرعه افشانی

بروارۀ درونی

بروارۀ نذورات

<hr> مترادف بروز : ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود، آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن <hr> متضاد بروز : پنهان شدن، مخفی شدن، نهان شدن <hr> برابر پارسی : آشکار، پدیدار، نشان دادن، نمایش، هویدا کردن

مترادف بروز : ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود، آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن متضاد بروز : پنهان شدن، مخفی شدن، نهان شدن برابر پارسی : آشکار، پدیدار، نشان دادن، نمایش، هویدا کردن

بروز

برون است

برون است اماس

برون استی

برون انطباق

برون اوار

برون بر

برون برد

برون تنی

برون جهش

برون حبه

برون خاک

برون خم

برون دمش

برون دوستی

برون راند

برون راند بهنجار

برون راند شیب

برون رانی

برون رست

برون ریز

برون ریزش

برون ریزش هیجان

برون ریزشناسی

برون ریزی

برون زاد

برون زد

برون زدن

برون زده

برون زنش

برون زهرابه

برون زهش

برون زهشی

برون زهه

برون زیان

برون زیوه

برون زیوه ای

برون سرش

برون سپاری

برون سپاری الکترونیکی

برون سپاری برخوانی

برون سپاری تماس

برون سپهر

واژه های حرف "ب" - فرهنگستان زبان و ادب