فرهنگستان زبان و ادب

جعبه فرمان

جعبه قرقره

جعبه قرقرۀ برگشت

جعبه مقاومت

جعبه پیش خوان

جعبۀ ارشیوی

جعبۀ برق ازما

جعبۀ سوخ

جعبۀ سیاه

جعبۀ صوتی

جعبۀ پیاز

جعبۀ کوره

<hr> مترادف جعل : تقلب، دروغ، درآوردن، ساختگی، ازخوددرآوردن، ساختن | غایط، فضله، نجاست، سوسک <hr> برابر پارسی : برساخت، روسازی، ساختگی

مترادف جعل : تقلب، دروغ، درآوردن، ساختگی، ازخوددرآوردن، ساختن | غایط، فضله، نجاست، سوسک برابر پارسی : برساخت، روسازی، ساختگی

جعل

جعل امضای انتخابی

جعل امضای یکی بیش

جعل نشانی

جغجغه ها

جغرازبان شناسی

جغراسیاست

جغرافیای انتخاباتی

جغرافیای جهانگردی

جغرافیای زبان

جغرافیای سیاسی

<hr> مترادف جفت : خمیده، کج، چوب بست، سقف | زن، زوجه، زوج، همسر، جور، مانند، مثل، عدیل، لنگه، بغل، کنار، مزدوج <hr> متضاد جفت : تک، طاق، فرد

مترادف جفت : خمیده، کج، چوب بست، سقف | زن، زوجه، زوج، همسر، جور، مانند، مثل، عدیل، لنگه، بغل، کنار، مزدوج متضاد جفت : تک، طاق، فرد

جفت

جفت تصویر

جفت حفاظ دار

جفت زن

جفت سر راهی

جفت سرراهی جانبی

جفت سرراهی مرکزی

جفت سرراهی ناقص

جفت سنج

جفت شدگی

جفت شدگی خازنی

جفت شدگی رهبندی

جفت شدگی رهبندی مشترک

جفت شدگی شبه نرده ای

جفت شدگی فام تنی

جفت شدگی مغناکشسانی

جفت شدگی پوشن سپهر

جفت نیرو

جفت های جور

جفت چرخند حاره ای

جفت کمینه

جفت گالوانی

جفت گردان

جفت گردان روغنی

جفت گرماالکتریکی

واژه های حرف "ج" - فرهنگستان زبان و ادب