فرهنگستان زبان و ادب

داروگذار

داروی خام

داروی دوکاره

داروی رژیم یار

داروی زیست فراهم

داروی ضدالتهاب غیراستروئیدی

داروی کم کاربرد

دارپوست

دارکاست

دارکاست تجاری

دارکشت ورزی

دارینه

داستان مصور

داسه

داسه زدایی

داسی

داسی شکل

داشبورد

داشته های فرهنگی

داشخال

داشخال شیمیایی

<hr> مترادف داغ : حار، سوزان، سوزنده، گرم، علامت، لکه، مهر، نشان، نشانه، اندوه، عزا، غم <hr> متضاد داغ : سرد <hr> برابر پارسی : سوزان، اندوه، نشان

مترادف داغ : حار، سوزان، سوزنده، گرم، علامت، لکه، مهر، نشان، نشانه، اندوه، عزا، غم متضاد داغ : سرد برابر پارسی : سوزان، اندوه، نشان

داغ

داغ اب کشند

داغ اتش

داغ رودپیچی

داغ لنگر

داغ نشئگی

داغ پرکنی

داغ کشند

داغ گذاری

<hr> مترادف داغدار : داغدیده، سوگوار، عزادار، ماتم زده، مصیبت زده

مترادف داغدار : داغدیده، سوگوار، عزادار، ماتم زده، مصیبت زده

داغدار

داغداری

داغی سرمحور

دافعه

<hr> مترادف دال : حاکی، مشعر، رهنما، هادی، کج، منحنی، عقاب، کرکس، نسر

مترادف دال : حاکی، مشعر، رهنما، هادی، کج، منحنی، عقاب، کرکس، نسر

دال

دال خط

دال خط کشسان

<hr> مترادف دالان : تونل، دهلیز، راهرو، گذرگاه، نقب

مترادف دالان : تونل، دهلیز، راهرو، گذرگاه، نقب

دالان

دالان تحرک

دالان رشد

دالان زنجیر

دالان هوایی

دالانه

<hr> مترادف دام : بند، تله، تور، جال، نژنگ، چهارپا، دواب، ستور <hr> متضاد دام : دد

مترادف دام : بند، تله، تور، جال، نژنگ، چهارپا، دواب، ستور متضاد دام : دد

واژه های حرف "د" - فرهنگستان زبان و ادب