فرهنگستان زبان و ادب

در اب جوش زدن

در بارگنج

در بال عقابی

در تا در

در تابوت

در حرکت

در راه

در سینه

در صندوق عقب

در ضداب

در ضدهوا

در عقب

در فشاری

در مسیر

در موتور

در نقابی سینه

در پاشنه

در پشتی

در پیچی

در گرمابست

دراختیارگیری

دراختیارگیری تدریجی

<hr> مترادف درازا : تطویل، طول، کشیدگی، مد <hr> متضاد درازا : پهنا، عرض

مترادف درازا : تطویل، طول، کشیدگی، مد متضاد درازا : پهنا، عرض

درازا

درازروده

درازروده سنبی

درافزا

درامد بار

درامد بلیت فروشی

درامد ثابت

درامد سرانۀ غذا

درامد گردشگری

درامیخته سنگ

درامیختگی ایزوتوپی

درامیزی

درایه

<hr> مترادف دربار : بارگاه، صرح، قصر، کاخ، دیوان، سرا، مسکن، منزل

مترادف دربار : بارگاه، صرح، قصر، کاخ، دیوان، سرا، مسکن، منزل

دربار

دربازکن

دربست

دربست کرایه کردن

دربستی

<hr> مترادف درج : ثبت، ضبط، قید کردن، گنجانیدن، مندرج، طومار، نامه، نوشته <hr> برابر پارسی : نوشتن، گنجاندن، جای دادن

مترادف درج : ثبت، ضبط، قید کردن، گنجانیدن، مندرج، طومار، نامه، نوشته برابر پارسی : نوشتن، گنجاندن، جای دادن

درج

درج یادگاره

درجات گام

درجاخیز

درجان

<hr> مترادف درجه : پایه، رتبه، مرتبه، حد، میزان، جایگاه، مرتبت، مقام، مکانت، منزلت، منصب، پله، نردبان <hr> برابر پارسی : زینه، پایه، رده، جایگاه، دسته، میزان

مترادف درجه : پایه، رتبه، مرتبه، حد، میزان، جایگاه، مرتبت، مقام، مکانت، منزلت، منصب، پله، نردبان برابر پارسی : زینه، پایه، رده، جایگاه، دسته، میزان

درجه

درجه بندی

درجه بندی اقامتگاه ها

واژه های حرف "د" - فرهنگستان زبان و ادب