فرهنگستان زبان و ادب

<hr> مترادف رای : اندیشه، رای، فکر، نظر، اعتقاد، باور، زعم، عقیده، حکم، فتوا، رایزنی، شور، مشاوره، مشورت، آهنگ، تصمیم، عزم، قصد | اندیشه، رای، فکر، نظر، اعتقاد، باور، زعم، عقیده، تدبیر، شور، مشورت، حدس، قیاس، راه <hr> برابر پارسی : ( رأی ) رای

مترادف رای : اندیشه، رای، فکر، نظر، اعتقاد، باور، زعم، عقیده، حکم، فتوا، رایزنی، شور، مشاوره، مشورت، آهنگ، تصمیم، عزم، قصد | اندیشه، رای، فکر، نظر، اعتقاد، باور، زعم، عقیده، تدبیر، شور، مشورت، حدس، قیاس، راه برابر پارسی : ( رأی ) رای

رای

رای اعتراضی

<hr> برابر پارسی : ( رأی اعتماد ) رای پذیرش

برابر پارسی : ( رأی اعتماد ) رای پذیرش

رای اعتماد

رای افزایی شخصیتی

رای انتقال پذیر

رای اور

رای با دست

رای با قیام و قعود

رای به نوبت

رای بی اثر

رای ترجیحی

رای تساوی شکن

رای دهنده

رای دهندگان

رای دهندۀ سرگردان

رای دهندۀ نام نوشته

رای دهی

رای دهی اجباری

رای دهی غایبان

رای دهی مخفی

رای دهی ناهمگن

رای دهی همگن

رای سالم

رای سپاس

رای شمارشی

رای شکن

<hr> برابر پارسی : ( رأی عدم اعتماد ) رای ناباوری

برابر پارسی : ( رأی عدم اعتماد ) رای ناباوری

رای عدم اعتماد

رای غایبان

رای مؤثر

رای مازاد

رای مخدوش

رای مردگان

رای مند

رای ناسالم

رای نام خوان

رای ناهمگن

رای نکوهش

رای همگن

رای پرسی

رای کاهی شخصیتی

رای گر

رای گری

رای گری میان دوره ای

رای گریزی

رای گیری

رای گیری ترجیحی

رای گیری محدود

رای گیری مخفی

واژه های حرف "ر" - فرهنگستان زبان و ادب