فرهنگستان زبان و ادب

مجتمع خانه ای

مجتمع خانه ای متناهی

مجتمع درمانی

مجتمع سادکی

مجتمع طبیعی ـ تفریحی

مجتمع فراغت

مجتمع کشتارگاهی

مجتمع گردشگری اپارتمانی

<hr> مترادف مجرا : آبراه، جو، راه، کانال، مسیر، گذرگاه، سوراخ، منفذ، شیوه عمل، روش | اجراکننده، اقدام کننده، عمل کننده <hr> برابر پارسی : آبراه، راه، گدار، گذرگاه

مترادف مجرا : آبراه، جو، راه، کانال، مسیر، گذرگاه، سوراخ، منفذ، شیوه عمل، روش | اجراکننده، اقدام کننده، عمل کننده برابر پارسی : آبراه، راه، گدار، گذرگاه

مجرا

مجرابرداری

مجرادار

مجرای اتشفشانی

مجرای اطلاعاتی

مجرای اوایی

مجرای بناگوشی

مجرای تحت فکی

مجرای زیرزبانی

مجرای سرخرگی

مجرای غدۀ بزاقی

مجرای غدۀ بزاقی بناگوشی

مجرای غدۀ بزاقی تحت فکی

مجرای غدۀ بزاقی زیرزبانی

مجرای مچ دستی

مجرای واد

مجرای واپایش دسترسی رسانه

مجرای کنارگذر

مجرم جنسی

مجرم رایانه ای

مجروح جنگی

<hr> مترادف مجری : جعبه، صندوق، صندوقچه <hr> برابر پارسی : گوینده

مترادف مجری : جعبه، صندوق، صندوقچه برابر پارسی : گوینده

مجری

مجری طرح

<hr> مترادف مجلس : انجمن، پارلمان، جرگه، جلسه، حله، کنگره، لجنه، مجمع، محفل، معشر، نشست، مجلس گاه، نشستگاه، جای نشستن، مجمع درس، مجمع وعظ، محضر، حضرت، پیشگاه، پرده نمایشگر رویدادی مهم <hr> برابر پارسی : انجمن، انجمن گاه، نشست، نشست گاه، همایش

مترادف مجلس : انجمن، پارلمان، جرگه، جلسه، حله، کنگره، لجنه، مجمع، محفل، معشر، نشست، مجلس گاه، نشستگاه، جای نشستن، مجمع درس، مجمع وعظ، محضر، حضرت، پیشگاه، پرده نمایشگر رویدادی مهم برابر پارسی : انجمن، انجمن گاه، نشست، نشست گاه، همایش

مجلس

مجلس محوری

مجم

<hr> برابر پارسی : گنگ بار، دسته آبخوست، آبخوستان

برابر پارسی : گنگ بار، دسته آبخوست، آبخوستان

مجمع الجزایر

مجمع الجزایر شمالگانی

مجمع گزینندگان

<hr> مترادف مجموع : تمام، جمع، جمیع، کل، کلیه، همگی، همه، بسامان، آسوده خاطر، آسوده دل، خاطرجمع ، جمع شده، گردآمده <hr> متضاد مجموع : پریشان، پراکنده <hr> برابر پارسی : روی هم، باهم، گردایش، هم فزون

مترادف مجموع : تمام، جمع، جمیع، کل، کلیه، همگی، همه، بسامان، آسوده خاطر، آسوده دل، خاطرجمع ، جمع شده، گردآمده متضاد مجموع : پریشان، پراکنده برابر پارسی : روی هم، باهم، گردایش، هم فزون

مجموع

مجموع منطقی

مجموع پذیری ابل

مجموع یابی

<hr> مترادف مجموعه : آلبوم، کلکسیون، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، مجموع ، دسته، گروه، عناصر همگن، سری <hr> متضاد مجموعه : پریشان <hr> برابر پارسی : گردآمده، گردشده، گزیده، انباشته، انبوهه، جُنگ، کوده، گردآورد، گردایه

مترادف مجموعه : آلبوم، کلکسیون، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، مجموع ، دسته، گروه، عناصر همگن، سری متضاد مجموعه : پریشان برابر پارسی : گردآمده، گردشده، گزیده، انباشته، انبوهه، جُنگ، کوده، گردآورد، گردایه

واژه های حرف "م" - فرهنگستان زبان و ادب