فرهنگستان زبان و ادب

<hr> مترادف پدیدار : آشکار، پدید، پیدا، جلوه گر، ظاهر، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، هویدا <hr> متضاد پدیدار : پنهان، نهان

مترادف پدیدار : آشکار، پدید، پیدا، جلوه گر، ظاهر، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، هویدا متضاد پدیدار : پنهان، نهان

پدیدار

پدیدار انباشتی

پدیدار برساختی

پدیداور

پدیداور اصلی

پدیداور تنالگانی

پدیداور دروغین

پدیداور شاخص

پدیداور شخصی

پدیداور منسوب

پدیداور همکار

پدیداوران گروهی

پدیداورـ ناشر

<hr> مترادف پدیده : مظهر، نمود، بود، حادثه، واقعه

مترادف پدیده : مظهر، نمود، بود، حادثه، واقعه

پدیده

پدیده های ترابرد

پدیده های خورشیدی ـ زمینی

پدیده های پیش نشانگر

پدیدۀ جوی

پدیدۀ همیاری

پدیدۀ هوایی

پدیدۀ پنهان ساز

پدیدۀ کوه یخ

<hr> مترادف پذیرا : پذیرنده، قابل، متقبل، استقبال، پیشواز، فرمانبردار، محل، منفعل، ماده، هیولی <hr> متضاد پذیرا : صورت، فاعل، کنا

مترادف پذیرا : پذیرنده، قابل، متقبل، استقبال، پیشواز، فرمانبردار، محل، منفعل، ماده، هیولی متضاد پذیرا : صورت، فاعل، کنا

پذیرا

<hr> مترادف پذیرایی : استقبال، پذیرش، پذیره، ضیافت، میهمانی <hr> متضاد پذیرایی : بدرقه

مترادف پذیرایی : استقبال، پذیرش، پذیره، ضیافت، میهمانی متضاد پذیرایی : بدرقه

پذیرایی

پذیرایی امریکایی

پذیرایی انگلیسی

پذیرایی با بشقاب سرپوش دار

پذیرایی بشقابی

پذیرایی تعارفی

پذیرایی خانواده

پذیرایی خودگزین

پذیرایی خویش یار

پذیرایی در اتاق

پذیرایی روسی

پذیرایی سرمیز

پذیرایی سرپایی

پذیرایی فرانسوی

پذیرایی مختصر

پذیرایی مرحله ای

پذیرایی نقره ای

پذیرایی پیشخانی

<hr> مترادف پذیرش : اجابت، استجابت، پذیرایی، تقبل، عهده گیری، قابلیت، قبول، مطاوعت <hr> متضاد پذیرش : رد

مترادف پذیرش : اجابت، استجابت، پذیرایی، تقبل، عهده گیری، قابلیت، قبول، مطاوعت متضاد پذیرش : رد

واژه های حرف "پ" - فرهنگستان زبان و ادب