گویش مازنی

جلجلاقین

<hr> مترادف جلد : بشره، پوست، پوشش، غلاف، لاک، محفظه، رویه، مقوا | به تعجیل، تند، تندوتیز، تندی، جلید، چابک، چالاک، چست، زرنگی، زرنگ، سریع، شتابناک، فرز <hr> متضاد جلد : کند <hr> برابر پارسی : پوست، پوشش، پوشینه، رویه، فرز، لایه

مترادف جلد : بشره، پوست، پوشش، غلاف، لاک، محفظه، رویه، مقوا | به تعجیل، تند، تندوتیز، تندی، جلید، چابک، چالاک، چست، زرنگی، زرنگ، سریع، شتابناک، فرز متضاد جلد : کند برابر پارسی : پوست، پوشش، پوشینه، رویه، فرز، لایه

جلد

<hr> مترادف جلدی : چابکی، چالاکی، چستی، دلیری، سرعت، شتاب، عجله <hr> متضاد جلدی : کندی

مترادف جلدی : چابکی، چالاکی، چستی، دلیری، سرعت، شتاب، عجله متضاد جلدی : کندی

جلدی

جلزقه

جلزوولز هکردن

جلق پلق

جلقه

جلم

جلمه

جلمور

جلن

جلن بلن

جله

جله واکشیین

<hr> مترادف جلو : برابر، روبرو، رویاروی، مقابل، قبال، قدام، پیش، نزد، لگام، عنان | شنگ، شوخ، سیخ <hr> متضاد جلو : پشت، خلف، دبر

مترادف جلو : برابر، روبرو، رویاروی، مقابل، قبال، قدام، پیش، نزد، لگام، عنان | شنگ، شوخ، سیخ متضاد جلو : پشت، خلف، دبر

جلو

جلو تج

جلو ترک

جلو داری

جلوک

جلوکش

<hr> مترادف جلی : آشکار، روشن، منجلی، واضح، هویدا <hr> متضاد جلی : خفی

مترادف جلی : آشکار، روشن، منجلی، واضح، هویدا متضاد جلی : خفی

جلی

جلی بلی خو

جلی رود

جلی گند

جلیت

جلیر

جلیز

جلینگ

جم

جم بخاردن

جم بخر

جم بویین

جم جم

جم خو

جم هاکردن

جم هدائن

جم هکاردن

جم و بی

جم و جاغ

جم و جور هکاردن

جم واری

جمال تاشه

جمال لنگه

جمال کلا

جمالدین کلا

جمام

جمامی بیتن

جمبش هکاردن

واژه های حرف "ج" - گویش مازنی