گویش مازنی

واکانا

واکتن

واکل

واکی کلا

واگرد

واگن چو

واگه

<hr> مترادف واگو : بازگو، تکرار، روایت، نقل

مترادف واگو : بازگو، تکرار، روایت، نقل

واگو

وای کلا

وایار

وایر

وایره

وایشتن

<hr> مترادف وایه : آرزو، امید، حاجت، مراد

مترادف وایه : آرزو، امید، حاجت، مراد

وایه

واییشتن

وت

وت خل

وتر نو

وتشتن

وته

وته ویر

وتوره

وتی هکاردن

وج

وجا دره

وجار زمین

وجارش

وجر

وجرد

وجل

<hr> مترادف وجه : چهره، رخ، رخسار، روی، صورت، جور، روش، شکل، طریق، طریقه، طور، منوال، نمط، وضع، بودجه، پول، دینار، سرمایه، مبلغ، نقدینه، جانب، سمت، سو، طرف، حالت، دلیل، سبب، علت <hr> برابر پارسی : روی، رویه، زمینه، پول، سویه

مترادف وجه : چهره، رخ، رخسار، روی، صورت، جور، روش، شکل، طریق، طریقه، طور، منوال، نمط، وضع، بودجه، پول، دینار، سرمایه، مبلغ، نقدینه، جانب، سمت، سو، طرف، حالت، دلیل، سبب، علت برابر پارسی : روی، رویه، زمینه، پول، سویه

وجه

وجه هاکردن

وجه کا

وجک

<hr> مترادف وجین : پازش

وجین

وجین سری

وجین هکاردن

وجین کرد

وجین گر

وخ وندن

وخت

وخت و موقه

وخت واده

وختی

وخز

وخستائن

وخم هکاردن

وخمی

واژه های حرف "و" - گویش مازنی