واژه نامه بختیاریکا

دپ دپ

دپالو

دپن

دپن مکر

دپو

دپو کردن

دپیزه

دچ

دچ زیدن

<hr> مترادف دچار : دستخوش، گرفتار، گریبانگیر، مبتلا، مقید، برخورد، تصادم

مترادف دچار : دستخوش، گرفتار، گریبانگیر، مبتلا، مقید، برخورد، تصادم

دچار

دچار دردسر شدن

دچار سرما شده

دچار طوفان و گرد باد یا سرما شدن

دچار مرض چشمی شدن

دچار نحسی شدن

دچار نقصان شدن

دچلو

دچی

<hr> مترادف دژ : ارگ، استحکامات، بارو، برج وبارو، برج، حصار، حصن، دز، دزک، قلعه

مترادف دژ : ارگ، استحکامات، بارو، برج وبارو، برج، حصار، حصن، دز، دزک، قلعه

دژ

<hr> مترادف دک : دفع، طرد، راس، سر، بنیان، پایه، شالوده، بی برگ وبار، لخت، سایل، گدا، تکدی، سؤال، گدایی، استوار، پایدار، محکم، ویران سازی، هموارسازی

مترادف دک : دفع، طرد، راس، سر، بنیان، پایه، شالوده، بی برگ وبار، لخت، سایل، گدا، تکدی، سؤال، گدایی، استوار، پایدار، محکم، ویران سازی، هموارسازی

دک

دک اخیر

دک دو

دک دکو

دک دیندا

دک و دهن

دک و دو

دک و دوا

دک و وک کردن

دک ور دک زهنستن

دک کردن

<hr> مترادف دکتر : پزشک، حکیم، طبیب <hr> برابر پارسی : پزشک

مترادف دکتر : پزشک، حکیم، طبیب برابر پارسی : پزشک

دکتر

دکر

دکه دکه

دکو

دگاش

دگرگشت

دگرگونی احوال در جهت وخامت

دگشت

<hr> مترادف دگل : دکل، دغل، محیل، نادرست، تباهی، فساد، دیلاق، زمخت

مترادف دگل : دکل، دغل، محیل، نادرست، تباهی، فساد، دیلاق، زمخت

دگل

دگنک

دگنیدن

دگه دگه

دگوری

دی

دی ال

دی بلال

<hr> مترادف دیار : احدی، شخص، فرد، کس، هیچکس، دیرنشین، صومعه نشین | سرزمین، شهر، کشورملک، مدینه، مملکت <hr> برابر پارسی : خانه ها، کاشانه ها، سرای ها، خانه ها، سامان، سرای ها، کاشانه ها

مترادف دیار : احدی، شخص، فرد، کس، هیچکس، دیرنشین، صومعه نشین | سرزمین، شهر، کشورملک، مدینه، مملکت برابر پارسی : خانه ها، کاشانه ها، سرای ها، خانه ها، سامان، سرای ها، کاشانه ها

دیار

دیارگاه

واژه های حرف "د" - واژه نامه بختیاریکا