انگلیسی به انگلیسی

e boat

e book

<hr> (ترکیزه شناسی) باکتری ایکولای (که وجود بیش از حد آن در آب نشانه ی آلودگی آب با مدفوع انسان یا حیوان است)

(ترکیزه شناسی) باکتری ایکولای (که وجود بیش از حد آن در آب نشانه ی آلودگی آب با مدفوع انسان یا حیوان است)

e coli

e commerce

e fit

e flat

<hr> مخفف: مثلا، برای مثال، بانمون، مصر، بانمون travel expenses, e.g. ticket and hotel costs, will be paid by the company هزینه سفر برای مثال پول بلیط و هتل توسط شرکت پرداخت خواهد شد مخفف: مصر مخفف: مصری

مخفف: مثلا، برای مثال، بانمون، مصر، بانمون travel expenses, e.g. ticket and hotel costs, will be paid by the company هزینه سفر برای مثال پول بلیط و هتل توسط شرکت پرداخت خواهد شد مخفف: مصر مخفف: مصری

<hr> (جغرافی و فضا شناسی) لایه ی ((ئی)) (لایه ای از یون های فشرده به هم که در ارتفاع صد کیلومتری زمین و در ناحیه ی ((ئی)) در یون کره قرار دارد)

(جغرافی و فضا شناسی) لایه ی ((ئی)) (لایه ای از یون های فشرده به هم که در ارتفاع صد کیلومتری زمین و در ناحیه ی ((ئی)) در یون کره قرار دارد)

e layer

e m forster

e mail address

e mail message

e mailer

e number

<hr> (یکی از شعارهای ایالت متحده - لاتین) از چندتا یکی، یکپارچگی علیرغم داشتن ملیت های مختلف

(یکی از شعارهای ایالت متحده - لاتین) از چندتا یکی، یکپارچگی علیرغم داشتن ملیت های مختلف

e pluribus unum

e shopping

e tailing

e wave

e zine

<hr> (شعر قدیم - محلی) سرشب، آغاز شب

(شعر قدیم - محلی) سرشب، آغاز شب

e'en

<hr> (شعر قدیم) رجوع شود به: ever، مخفف reve مخفف ever

(شعر قدیم) رجوع شود به: ever، مخفف reve مخفف ever

e'er

e12 error

<hr> معنی : هر، هر یک، هر یکی، هر یک <hr> معانی دیگر : هر کدام، به هریک، به هرکدام، یکی، دانه ای، هریک از

معنی : هر، هر یک، هر یکی، هر یک معانی دیگر : هر کدام، به هریک، به هرکدام، یکی، دانه ای، هریک از

each

each additional word

each and every

each and every one

each night

each of us

each one

<hr> معنی : همدیگر، یکدیگر، بایکدیگر، بیکدیگر <hr> معانی دیگر : همدیگر، یکدیگر، بیکدیگر

معنی : همدیگر، یکدیگر، بایکدیگر، بیکدیگر معانی دیگر : همدیگر، یکدیگر، بیکدیگر

each other

each time

eadweard

<hr> معنی : مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق <hr> معانی دیگر : شایق، خواهان، خواستار، راغب، بی قرار، چشم انتظار، بی تاب، (قدیمی) تندوتیز، رجوع شود به: eagre، ذیعلاقه

معنی : مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق معانی دیگر : شایق، خواهان، خواستار، راغب، بی قرار، چشم انتظار، بی تاب، (قدیمی) تندوتیز، رجوع شود به: eagre، ذیعلاقه

eager

<hr> پر کار، سخت کوش، مشتاق و ساعی، (امریکا - خودمانی - معمولا با تداعی منفی) آدم پر جنب و جوش، دائم در تقلا، همیشه در تکاپو، بیش از حد مشتاق، کاسه گرم تر از اش

پر کار، سخت کوش، مشتاق و ساعی، (امریکا - خودمانی - معمولا با تداعی منفی) آدم پر جنب و جوش، دائم در تقلا، همیشه در تکاپو، بیش از حد مشتاق، کاسه گرم تر از اش

eager beaver

eager to learn

<hr> مشتاقانه، ارزومندانه

eagerly

<hr> معنی : خونگرمی، خواست، سعی <hr> معانی دیگر : اشتیاق، مشتاقی، ارزومندی، شوق

معنی : خونگرمی، خواست، سعی معانی دیگر : اشتیاق، مشتاقی، ارزومندی، شوق

eagerness

<hr> معنی : عقاب، شاهین قرهقوش <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) عقاب، باز، آله، دال، نشان عقاب (که در روم باستان درفش ارتشی بود و امروزه نشان ملی ایالات متحده امریکا است)، (نیروی زمینی امریکا) نشان سرهنگی، (نیروی دریایی امریکا) نشان ناخدا یکم، (سابقا) سکه ی طلای امریکایی (به ارزش ده دلار)

معنی : عقاب، شاهین قرهقوش معانی دیگر : (جانورشناسی) عقاب، باز، آله، دال، نشان عقاب (که در روم باستان درفش ارتشی بود و امروزه نشان ملی ایالات متحده امریکا است)، (نیروی زمینی امریکا) نشان سرهنگی، (نیروی دریایی امریکا) نشان ناخدا یکم، (سابقا) سکه ی طلای امریکایی (به ارزش ده دلار)

eagle

<hr> موشکافانه، تیز چشم، تیزبین، نکته بین، تیزنظر

موشکافانه، تیز چشم، تیزبین، نکته بین، تیزنظر

eagle eyed

<hr> شاه جغد:بزرگترین جغداروپایی

شاه جغد:بزرگترین جغداروپایی

eagle owl

<hr> معنی : جوجه عقاب <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) بچه عقاب

معنی : جوجه عقاب معانی دیگر : (جانورشناسی) بچه عقاب

eaglet

<hr> معنی : موج یا سدخیلی مرتفع <hr> معانی دیگر : (موج بزرگ دریا که وارد مصب رودخانه می شود) اشترک، کشند دهانگاه

معنی : موج یا سدخیلی مرتفع معانی دیگر : (موج بزرگ دریا که وارد مصب رودخانه می شود) اشترک، کشند دهانگاه

eagre

<hr> ean _ پسوند: از، متعلق به، مانند، - یی، - ی [european]

ean _ پسوند: از، متعلق به، مانند، - یی، - ی [european]

eaon

<hr> معنی : دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله، خوشهدار یا گوشدار شدن <hr> معانی دیگر : (کالبدشناسی) گوش (پره ی گوش و بخش های درونی آن)، حس سامعه، (به ویژه در مورد موسیقی - داشتن گوش حساس که تفاوت های آهنگ و زیر و بمی را خوب درک می کند) حساسیت سامعه، گوشمندی، هر چیز گوش مانند، گوش سان، گوشدیس، (گیاه شناسی)، خوشه کردن، سنبله کردن، هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه، خوشه دار یا گوشدار کردن

معنی : دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله، خوشهدار یا گوشدار شدن معانی دیگر : (کالبدشناسی) گوش (پره ی گوش و بخش های درونی آن)، حس سامعه، (به ویژه در مورد موسیقی - داشتن گوش حساس که تفاوت های آهنگ و زیر و بمی را خوب درک می کند) حساسیت سامعه، گوشمندی، هر چیز گوش مانند، گوش سان، گوشدیس، (گیاه شناسی)، 

<hr> داروی گوش، قطره ی گوش

واژه های حرف "e" - انگلیسی به انگلیسی