انگلیسی به انگلیسی

<hr> سنگ اهن، کان اهن طبیعى

haematite

haematocyte

haematologist

<hr> خون شناسی، گفتاردرخون

haematology

haematoma

<hr> پاک شدن خون درشش، تبدیل خون وریدى بخون شریانى

پاک شدن خون درشش، تبدیل خون وریدى بخون شریانى

haematosis

<hr> معنی : درخت بقم، چوب بقم، بقم اسود <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: hematoxylin

معنی : درخت بقم، چوب بقم، بقم اسود معانی دیگر : رجوع شود به: hematoxylin

haematoxylon

<hr> پیشاب خونى، وجودخون درادرار

پیشاب خونى، وجودخون درادرار

haematuria

haemin

<hr> رجوع شود به: haema-) hemo- هم می نویسند - پیش از واکه: haem)

رجوع شود به: haema-) hemo- هم می نویسند - پیش از واکه: haem)

haemo

haemocyte

haemodialysis

haemoglobin

haemolysis

haemophilia

haemophiliac

haemophilic

haemophilus ducreyi

<hr> معنی : خون ریزی، خون ریزش، سیلان دم <hr> معانی دیگر : خون روی، نزف الدم

معنی : خون ریزی، خون ریزش، سیلان دم معانی دیگر : خون روی، نزف الدم

haemorrhage

haemorrhagic

haemorrhoidal

haemorrhoids

<hr> وابسته به ایست خون، داروى خون بند

وابسته به ایست خون، داروى خون بند

haemostatic

haereditas

haeres

hafez

hafez al assad

hafez assad

<hr> (عربی - عنوان کسی که قرآن را حفظ دارد) حافظ، شمس الدین محمد حافظ (شاعر بزرگ ایران)

(عربی - عنوان کسی که قرآن را حفظ دارد) حافظ، شمس الدین محمد حافظ (شاعر بزرگ ایران)

hafiz

<hr> (شیمی) هافنیم (عنصر فلزی - نشان آن: hf، وزن اتمی: 178/49، شماره ی اتمی: 72، نقطه ی گداز: 2194c، نقطه جوش: 4602c)

(شیمی) هافنیم (عنصر فلزی - نشان آن: hf، وزن اتمی: 178/49، شماره ی اتمی: 72، نقطه ی گداز: 2194c، نقطه جوش: 4602c)

hafnium

<hr> معنی : دسته، دسته کارد، قبضه، دسته گذاشتن <hr> معانی دیگر : (دسته ی چاقو یا تبر و غیره) دسته

معنی : دسته، دسته کارد، قبضه، دسته گذاشتن معانی دیگر : (دسته ی چاقو یا تبر و غیره) دسته

haft

haftarah read

haftarah reader

<hr> معنی : عفریته، حصار، عجوزه، باطلاق، ساحره <hr> معانی دیگر : (انجیل) حجی (haggai هم می نویسند)، (در اصل - روح خبیث مونث) عفریته، (مونث) جادوگر، پیرزن بدجنس، دلاله ی محتاله، کمپیر، (اسکاتلند و شمال انگلیس)، رجوع شود به: hack و cut، هیزم بریده، هیزم خرد کرده، درخت بریده، درخت انداخته، باتلاق، مرداب، محل باتلاقی، مه سفید

معنی : عفریته، حصار، عجوزه، باطلاق، ساحره معانی دیگر : (انجیل) حجی (haggai هم می نویسند)، (در اصل - روح خبیث مونث) عفریته، (مونث) جادوگر، پیرزن بدجنس، دلاله ی محتاله، کمپیر، (اسکاتلند و شمال انگلیس)، رجوع شود به: hack و cut، هیزم بریده، هیزم خرد کرده، درخت بریده، درخت انداخته، باتلاق، مرداب، محل بات

hagana

<hr> معنی : مارماهی دهان گرد <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی بی فک (ماهیان مارمانند و بی آرواره که دهان گرد و مکنده دارند از راسته ی myxiniformes)، پیرزن زشت، عجوزه زشت، زن جادوگر، ساحره

معنی : مارماهی دهان گرد معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی بی فک (ماهیان مارمانند و بی آرواره که دهان گرد و مکنده دارند از راسته ی myxiniformes)، پیرزن زشت، عجوزه زشت، زن جادوگر، ساحره

hagfish

haggada

haggadah

haggai

<hr> معنی : نحیف، دارای چشمان فرو رفته، رام نشده <hr> معانی دیگر : (به واسطه ی بیماری یا بی خوابی یا غم و غیره) دارای قیافه ی خسته و داغان، زرد و رنجور، نحیف و رنگ پریده، نزار، باز شکاری (که تا هنگام بلوغ وحشی بوده و بعد از آن دستگیر و رام شده است)، نارام، سرکش، (دارای چشمانی که دو دو می زند و سبع می نمایند) چموش چشم، گودافتاده و سبع

معنی : نحیف، دارای چشمان فرو رفته، رام نشده معانی دیگر : (به واسطه ی بیماری یا بی خوابی یا غم و غیره) دارای قیافه ی خسته و داغان، زرد و رنجور، نحیف و رنگ پریده، نزار، باز شکاری (که تا هنگام بلوغ وحشی بوده و بعد از آن دستگیر و رام شده است)، نارام، سرکش، (دارای چشمانی که دو دو می زند و سبع می نمایند) 

haggard

haggardly

<hr> هاگیس (خوراک اسکاتلندی شامل جگر و دل و قلوه ی گوسفند یا گوساله)، پودینگ یادسر دل وجگر وپیاز وادویه

هاگیس (خوراک اسکاتلندی شامل جگر و دل و قلوه ی گوسفند یا گوساله)، پودینگ یادسر دل وجگر وپیاز وادویه

haggis

<hr> معنی : کریه، عجوزه وار، بطور ناهنجار <hr> معانی دیگر : عجوزه مانند، عفریته مانند، وابسته به ساحره ها یا عجوزه ها

معنی : کریه، عجوزه وار، بطور ناهنجار معانی دیگر : عجوزه مانند، عفریته مانند، وابسته به ساحره ها یا عجوزه ها

haggish

<hr> معنی : چانه، اصرار کردن، بریدن، چانه زدن <hr> معانی دیگر : (سر قیمت یا توافق) جر و بحث کردن، لکالک کردن، کلنجار رفتن، (به طور ناصاف و با زدن ضربه) بریدن (رجوع شود به: hack)

معنی : چانه، اصرار کردن، بریدن، چانه زدن معانی دیگر : (سر قیمت یا توافق) جر و بحث کردن، لکالک کردن، کلنجار رفتن، (به طور ناصاف و با زدن ضربه) بریدن (رجوع شود به: hack)

haggle

haggler

haggling

<hr> (یهودیت - بخش سوم و آخر کتاب مقدس یهودیان) سپنتانامه، نام بخش سوم کتاب پیمان کهن عهدعتیق

(یهودیت - بخش سوم و آخر کتاب مقدس یهودیان) سپنتانامه، نام بخش سوم کتاب پیمان کهن عهدعتیق

hagiographa

<hr> (نویسنده ی سرگذشت روحانیون و مقدسان) زیست نامه نویس مقدسان، نویسنده شرح حال مقدسین

(نویسنده ی سرگذشت روحانیون و مقدسان) زیست نامه نویس مقدسان، نویسنده شرح حال مقدسین

واژه های حرف "h" - انگلیسی به انگلیسی