انگلیسی به انگلیسی

heterophoric

heteroplastic

heteroplastically

<hr> (جراحی پلاستیک - پیوند زدن بافت یک نوع جاندار به جاندار نوعی دیگر) دگرپیوند، ناهمگونه پیوند

(جراحی پلاستیک - پیوند زدن بافت یک نوع جاندار به جاندار نوعی دیگر) دگرپیوند، ناهمگونه پیوند

heteroplasty

<hr> معنی : علاقمند به جنس مخالف، وابسته به جنس مخالف <hr> معانی دیگر : ناهمجنس خواه، ناهمژاد باز (در برابر همجنس بازhomosexual)، مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف

معنی : علاقمند به جنس مخالف، وابسته به جنس مخالف معانی دیگر : ناهمجنس خواه، ناهمژاد باز (در برابر همجنس بازhomosexual)، مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف

heterosexual

<hr> معنی : علاقه بجنس مخالف <hr> معانی دیگر : علاقه بجنس مخالف

معنی : علاقه بجنس مخالف معانی دیگر : علاقه بجنس مخالف

heterosexuality

heterosexually

<hr> (زیست شناسی) دگرینگی، هتروسیس

(زیست شناسی) دگرینگی، هتروسیس

heterosis

<hr> (گیاه شناسی) ناجور هاگ

heterosporous

heterotaxia

heterotaxic

<hr> (زیست شناسی - زمین شناسی) ناجور آرایی، ناهنجارآرایی (heterotaxia هم می گویند)

(زیست شناسی - زمین شناسی) ناجور آرایی، ناهنجارآرایی (heterotaxia هم می گویند)

heterotaxis

<hr> (زیست شناسی) ناجورجایی، دگرجایی (heterotopy هم می گویند)

(زیست شناسی) ناجورجایی، دگرجایی (heterotopy هم می گویند)

heterotopia

heterotopic

heterotopous

heterotopy

<hr> زیست شناسى : خوراک گیر

heterotroph

<hr> (وابسته به موجود یا گیاهی که فقط می تواند از مواد آلی تغذیه کند و نمی تواند مواد غیر آلی را تبدیل به پروتئین و غیره کند) دگرپرور، دگرپروره ای، هتروترفیک

(وابسته به موجود یا گیاهی که فقط می تواند از مواد آلی تغذیه کند و نمی تواند مواد غیر آلی را تبدیل به پروتئین و غیره کند) دگرپرور، دگرپروره ای، هتروترفیک

heterotrophic

heterotrophically

heterotrophism

heterotrophy

heterotropia

<hr> (زیست شناسی) دگرمونه، دگرمونه ای (heterotypical هم می گویند)

(زیست شناسی) دگرمونه، دگرمونه ای (heterotypical هم می گویند)

heterotypic

heterotypical

<hr> (زیست شناسی)، ناجور تخمی

(زیست شناسی)، ناجور تخمی

heterozygosis

heterozygosity

<hr> (زیست شناسی) ناجور تخم

heterozygote

heterozygotic

heterozygous

hetty

<hr> معنی : کشف کننده، پی برنده، اکتشافی، ابتکآری <hr> معانی دیگر : (آموزش و پرورش - کامپیوتر: وابسته به یادگیری عملی از راه تجربه و خطا) آروین آموزانه، آروینی، کاوشی، ذهنی، مکاشفه ای، ابتکلاری، بحکاکتشافی

معنی : کشف کننده، پی برنده، اکتشافی، ابتکآری معانی دیگر : (آموزش و پرورش - کامپیوتر: وابسته به یادگیری عملی از راه تجربه و خطا) آروین آموزانه، آروینی، کاوشی، ذهنی، مکاشفه ای، ابتکلاری، بحکاکتشافی

heuristic

heuristic algorithm

heuristic method

heuristic program

heuristically

<hr> روشهای آروینی، فرآیندهای کاوشی

روشهای آروینی، فرآیندهای کاوشی

heuristics

hevrah kaddisha

<hr> معنی : قطع کردن، بریدن، انداختن <hr> معانی دیگر : (با زدن ضربه) بریدن، (با تبر و غیره) قطع کردن، (با ساطور یا شمشیر) زدن، (با: down) انداختن، (معمولا با: out) کندن، (با: to) پیروی کردن، رعایت کردن، پایبند بودن، منطبق بودن، مخفف: (امریکا) وزارت بهداشت و آموزش و رفاه، انداختن درخت وغیره، ضربت، شقه، ذبح، شکاف یاترک نتیجه ضربه

معنی : قطع کردن، بریدن، انداختن معانی دیگر : (با زدن ضربه) بریدن، (با تبر و غیره) قطع کردن، (با ساطور یا شمشیر) زدن، (با: down) انداختن، (معمولا با: out) کندن، (با: to) پیروی کردن، رعایت کردن، پایبند بودن، منطبق بودن، مخفف: (امریکا) وزارت بهداشت و آموزش و رفاه، انداختن درخت وغیره، ضربت، شقه، ذبح، شک

hew down a tree

hew one's way

hew out

hewer

hewers of wood and drawers of water

hewlett

<hr> کامپیوتر : شرکت کالیفرنیایى که محدوده گسترده اى را از تجهیزات الکترونیکى شامل کامپیوتر و دستگاههاى جانبى را تولید مى کند

کامپیوتر : شرکت کالیفرنیایى که محدوده گسترده اى را از تجهیزات الکترونیکى شامل کامپیوتر و دستگاههاى جانبى را تولید مى کند

hewlett packard

hewlett packard compatible

hewlett packard unix

<hr> معنی : قطع کننده <hr> معانی دیگر : (با تبر یا اسکنه و غیره) بریده شده، تراشیده شده، بریدن، انداختن، قطع کردن، خردکردن، شکستن

معنی : قطع کننده معانی دیگر : (با تبر یا اسکنه و غیره) بریده شده، تراشیده شده، بریدن، انداختن، قطع کردن، خردکردن، شکستن

واژه های حرف "h" - انگلیسی به انگلیسی