انگلیسی به انگلیسی

<hr> (پزشکی - حالت پر تحرک بودن نابهنجار عضلات) پر جنبشی، ازدیاد فعالیت حرکتی (hyperkinesia هم می گویند)

(پزشکی - حالت پر تحرک بودن نابهنجار عضلات) پر جنبشی، ازدیاد فعالیت حرکتی (hyperkinesia هم می گویند)

hyperkinesis

hyperkinetic

hyperlink

hyperlipemia

hyperlipemic

hyperlipidemia

hyperlipidemic

<hr> معنی : فروشگاه بزرگ <hr> معانی دیگر : (noun) (در بریتانیا) فروشگاه بزرگ، سوپر مارکت بزرگ

معنی : فروشگاه بزرگ معانی دیگر : (noun) (در بریتانیا) فروشگاه بزرگ، سوپر مارکت بزرگ

hypermarket

<hr> مافوق رسانه کامپیوتر : ابررسانه

مافوق رسانه کامپیوتر : ابررسانه

hypermedia

hypermetabolism

hypermetamorphosis

<hr> (در سطر شعر) دارای یک یا چند هجای اضافی (hypermetrical) <hr> hypermetric(al) داراى سبب زائد، زائد

(در سطر شعر) دارای یک یا چند هجای اضافی (hypermetrical) hypermetric(al) داراى سبب زائد، زائد

hypermetric

hypermetrical

hypermetrope

<hr> معنی : مرض دوربینی، دوربینی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: hyperopia، طب مر­ دوربینی

معنی : مرض دوربینی، دوربینی معانی دیگر : رجوع شود به: hyperopia، طب مر­ دوربینی

hypermetropia

hypermetropic

<hr> (روانپزشکی - حافظه ی بسیار تیز و زنده که در برخی بیماران دیده می شود) پر یادگی، پر یادی، طب ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته، افزایش غیر عادی حافظه

(روانپزشکی - حافظه ی بسیار تیز و زنده که در برخی بیماران دیده می شود) پر یادگی، پر یادی، طب ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته، افزایش غیر عادی حافظه

hypermnesia

hypermnesic

hypermodern

hypernym

<hr> (شیمی) هیپرون (انواع باریون هایی که از هسته سنگین ترند)، فیزیک جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است

(شیمی) هیپرون (انواع باریون هایی که از هسته سنگین ترند)، فیزیک جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است

hyperon

<hr> معنی : شخص دوربین <hr> معانی دیگر : طب مبتلا به مر­ دوربینی

معنی : شخص دوربین معانی دیگر : طب مبتلا به مر­ دوربینی

hyperope

<hr> معنی : مرض دوربینی، دوربینی <hr> معانی دیگر : hyper(metr)opia ناخوشی دوربینی <hr> (چشم پزشکی) دور بینی (بیشتر می گویند: farsightedness)، طب دوربینی، مر­ دوربینی

معنی : مرض دوربینی، دوربینی معانی دیگر : hyper(metr)opia ناخوشی دوربینی (چشم پزشکی) دور بینی (بیشتر می گویند: farsightedness)، طب دوربینی، مر­ دوربینی

hyperopia

<hr> hyper(metr)opic دوربین

hyperopic

<hr> روانشناسى : شدت حس بویایى

روانشناسى : شدت حس بویایى

hyperosmia

hyperosmic

<hr> (کلفت شدن ناهنجار استخوان) استخوان فزونی، استخفزونی، طب رویش غیر طبیعی استخوان، کلفت شدگی استخوان، برامدگی استخوان

(کلفت شدن ناهنجار استخوان) استخوان فزونی، استخفزونی، طب رویش غیر طبیعی استخوان، کلفت شدگی استخوان، برامدگی استخوان

hyperostosis

hyperostotic

hyperparasite

hyperparasitic

hyperparasitism

hyperparathyroidism

hyperphagia

hyperphagic

<hr> معنی : خارق العاده، فوق طبیعت، مافوق قوه بدنی ومادی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: supernatural

معنی : خارق العاده، فوق طبیعت، مافوق قوه بدنی ومادی معانی دیگر : رجوع شود به: supernatural

hyperphysical

hyperpiesia

hyperpiesis

hyperpietic

hyperpigmentation

<hr> (پزشکی - کنشوری ناهنجار غده ی هیپوفیز) پر کاری هیپوفیز

(پزشکی - کنشوری ناهنجار غده ی هیپوفیز) پر کاری هیپوفیز

hyperpituitarism

<hr> (افزایش ناهنجار یاخته های بافت) فزون دشتاری

(افزایش ناهنجار یاخته های بافت) فزون دشتاری

hyperplasia

hyperplastic

hyperploid

hyperploidy

<hr> معنی : پردمی، تنفس خیلی سریع یا عمیق <hr> معانی دیگر : (تنفس تند و ناهنجار) فزون دمی، طب تنفس خیلی سریع یا عمیق غیر طبیعی

معنی : پردمی، تنفس خیلی سریع یا عمیق معانی دیگر : (تنفس تند و ناهنجار) فزون دمی، طب تنفس خیلی سریع یا عمیق غیر طبیعی

واژه های حرف "h" - انگلیسی به انگلیسی