انگلیسی به انگلیسی

lake lissan

lake michigan

lake of geneva

lake of neuchatel

lake ontario

<hr> شاعران انگلیسی (به ویژه: wordsworth و coleridge و southey) که ساکن سرزمین دریاچه ها در شمال غربی انگلیس بودند

شاعران انگلیسی (به ویژه: wordsworth و coleridge و southey) که ساکن سرزمین دریاچه ها در شمال غربی انگلیس بودند

lake poets

lake success

lake superior

lake victoria

lakeport

<hr> (امریکا)، ماهی دریاچه زی، کشتی دریاچه پیما

(امریکا)، ماهی دریاچه زی، کشتی دریاچه پیما

laker

lakeshore

lakeside

<hr> (در هند و پاکستان)، لاخ، صد هزار روپیه

(در هند و پاکستان)، لاخ، صد هزار روپیه

lakh

laking

laksa

<hr> (از ریشه ی فارسی) قرمز، لاکی

(از ریشه ی فارسی) قرمز، لاکی

laky

lala

lalapalooza

<hr> (اسکاتلند) وابسته به دشت(های اسکاتلند)

(اسکاتلند) وابسته به دشت(های اسکاتلند)

lallan

<hr> (زبان شناسی) گویش لالنز (گویش انگلیسی مردم دشت های اسکاتلند) (lallan هم می گویند)

(زبان شناسی) گویش لالنز (گویش انگلیسی مردم دشت های اسکاتلند) (lallan هم می گویند)

lallans

<hr> رجوع شود به: lambdacism، تلفظ حرف ر

رجوع شود به: lambdacism، تلفظ حرف ر

lallation

<hr> (عامیانه) رجوع شود به: lollygag

(عامیانه) رجوع شود به: lollygag

lallygag

<hr> روانشناسى : اختلال گویایى

روانشناسى : اختلال گویایى

lalopathy

<hr> روانشناسى : گفتن هراسى

lalophobia

<hr> روانشناسى : فلج دستگاه صوتى

روانشناسى : فلج دستگاه صوتى

laloplegia

<hr> معنی : فرار، فرار کردن، زدن <hr> معانی دیگر : مخفف: (انجیل) کتاب مراثی، (قدیمی - خودمانی) زدن، کوفتن، گریختن، به چاک زدن، (امریکا - خودمانی)، فرار ناگهانی (به ویژه از زندان)، گریز، فرار کردن گریختن، (خودمانی) فرار کردن گریختن، فرار، زدن

معنی : فرار، فرار کردن، زدن معانی دیگر : مخفف: (انجیل) کتاب مراثی، (قدیمی - خودمانی) زدن، کوفتن، گریختن، به چاک زدن، (امریکا - خودمانی)، فرار ناگهانی (به ویژه از زندان)، گریز، فرار کردن گریختن، (خودمانی) فرار کردن گریختن، فرار، زدن

<hr> معنی : شتر بی کوهان امریکای جنوبی، لاما، کشیش بودایی، رنگ زرد مایل بقرمز <hr> معانی دیگر : لاما (کشیش مذهب لاماگرایی در تبت)

معنی : شتر بی کوهان امریکای جنوبی، لاما، کشیش بودایی، رنگ زرد مایل بقرمز معانی دیگر : لاما (کشیش مذهب لاماگرایی در تبت)

lama

<hr> لاماگرایی، مذهب لاما (نوعی از مذهب بودایی که در تبت و مغولستان رواج دارد)، دین بودایی در تبت

لاماگرایی، مذهب لاما (نوعی از مذهب بودایی که در تبت و مغولستان رواج دارد)، دین بودایی در تبت

lamaism

lamaist

<hr> لامارک (زیست شناس فرانسوی: 1744-1829)

لامارک (زیست شناس فرانسوی: 1744-1829)

lamarck

<hr> وابسته به لامارک و اندیشه ی او، لامارکی، لامارکی پیرو لامارک، لامارکگرای

وابسته به لامارک و اندیشه ی او، لامارکی، لامارکی پیرو لامارک، لامارکگرای

lamarckian

<hr> (این اندیشه ی لامارک: صفات اکتسابی کم کم ارثی می شوند) لامارک گرایی

(این اندیشه ی لامارک: صفات اکتسابی کم کم ارثی می شوند) لامارک گرایی

lamarckism

<hr> دیر لاماها، صومعه ی لاماهای تبت، معبد لاماها

دیر لاماها، صومعه ی لاماهای تبت، معبد لاماها

lamasery

lamaze

<hr> معنی : ادم ساده، بره، گوشت بره <hr> معانی دیگر : آدم مظلوم، آدم معصوم (به ویژه طفل)، آدم آرام و بی آزار، بچه گوسپند، شیشک، پوست بره (lambskin هم می گویند)، عزیز، گرامی، نور چشم، آدم ساده لوح، گولو، بی تجربه، رجوع شود به: lamb of god، بره زاییدن، چارلز لمب (نویسنده ی انگلیسی)

معنی : ادم ساده، بره، گوشت بره معانی دیگر : آدم مظلوم، آدم معصوم (به ویژه طفل)، آدم آرام و بی آزار، بچه گوسپند، شیشک، پوست بره (lambskin هم می گویند)، عزیز، گرامی، نور چشم، آدم ساده لوح، گولو، بی تجربه، رجوع شود به: lamb of god، بره زاییدن، چارلز لمب (نویسنده ی انگلیسی)

lamb

lamb chops

lamb of god

lamb shashlik

lamb's wool

lambada

<hr> معنی : زخم زبان زدن، تازیانه زدن <hr> معانی دیگر : lambaste تازیانه، شلاق

معنی : زخم زبان زدن، تازیانه زدن معانی دیگر : lambaste تازیانه، شلاق

lambast

lambast someone

<hr> معنی : زخم زبان زدن، تازیانه زدن <hr> معانی دیگر : سخت کتک زدن، له و لورده کردن، سخت نکوهش کردن، به باد انتقاد گرفتن (lambast هم می نویسند)، (عامیانه)، lambast تازیانه، شلاق

معنی : زخم زبان زدن، تازیانه زدن معانی دیگر : سخت کتک زدن، له و لورده کردن، سخت نکوهش کردن، به باد انتقاد گرفتن (lambast هم می نویسند)، (عامیانه)، lambast تازیانه، شلاق

lambaste

lambaste a plan

<hr> معنی : یازدهمین حرف الفبای یونانی <hr> معانی دیگر : لامدا (یازدهمین حرف الفبای یونانی برابر با لام فارسی و l انگلیسی)

معنی : یازدهمین حرف الفبای یونانی معانی دیگر : لامدا (یازدهمین حرف الفبای یونانی برابر با لام فارسی و l انگلیسی)

lambda

<hr> (زبان شناسی) تبدیل l به r یا r به l

(زبان شناسی) تبدیل l به r یا r به l

lambdacism

<hr> به شکل لامدا (یازدهمین حرف الفبای یونانی)، لامی، مانند

به شکل لامدا (یازدهمین حرف الفبای یونانی)، لامی، مانند

واژه های حرف "l" - انگلیسی به انگلیسی