انگلیسی به انگلیسی

latent defect

latent fear

<hr> (فیزیک) گرمای خفته، حرارت نهفته (میزان گرمایی که هر چیز، هنگام تغییر شکل تولید یا مصرف می کند)، گرمای نهان

(فیزیک) گرمای خفته، حرارت نهفته (میزان گرمایی که هر چیز، هنگام تغییر شکل تولید یا مصرف می کند)، گرمای نهان

latent heat

<hr> به پنهانی، بطور ناپیدا، بطور پوشیده

به پنهانی، بطور ناپیدا، بطور پوشیده

latently

<hr> دیرتر، بعدا، بعد(ها)، آخر، آخری، دومی، عقب تر، اخیرالذکر

دیرتر، بعدا، بعد(ها)، آخر، آخری، دومی، عقب تر، اخیرالذکر

later

later in the day

later model

<hr> بعدها، بعدا، پس از آن، پس از این، ازاین پس

بعدها، بعدا، پس از آن، پس از این، ازاین پس

later on

<hr> معنی : عرضی، جنبی، ضلعی، افقی، پهلویی، جانبی، واقع در خط افقی <hr> معانی دیگر : (به یک سوی یا طرف) پهلو سوی، کنارین، کنارگین، برکران، جناحی، یک وری، (زبان شناسی و آواشناسی) کناری، بخش کنارین، عضو کنارین، شاخه ی پهلویی، (فوتبال امریکایی) رجوع شود به: lateral pass، (معدن) دالان فرعی (در راستای دالان اصلی)

معنی : عرضی، جنبی، ضلعی، افقی، پهلویی، جانبی، واقع در خط افقی معانی دیگر : (به یک سوی یا طرف) پهلو سوی، کنارین، کنارگین، برکران، جناحی، یک وری، (زبان شناسی و آواشناسی) کناری، بخش کنارین، عضو کنارین، شاخه ی پهلویی، (فوتبال امریکایی) رجوع شود به: lateral pass، (معدن) دالان فرعی (در راستای دالان اصلی)

lateral

lateral axis

<hr> (فوتبال امریکایی) پاس کنارین، پاس دادن به کنار زمین، پاس توپ فوتبال از پهلو

(فوتبال امریکایی) پاس کنارین، پاس دادن به کنار زمین، پاس توپ فوتبال از پهلو

lateral pass

lateral thinking

lateralis

<hr> روانشناسى : برترى جانبى

روانشناسى : برترى جانبى

laterality

<hr> معنی : دیراینده <hr> معانی دیگر : از پهلو

معنی : دیراینده معانی دیگر : از پهلو

laterally

<hr> کلیسای لاترن (کلیسای ویژه ی پاپ اعظم)، نام کلیسای جامع رم نامیده میشود

کلیسای لاترن (کلیسای ویژه ی پاپ اعظم)، نام کلیسای جامع رم نامیده میشود

lateran

laterigrade

<hr> (زمین شناسی) لاتریت (خاک سرخ رنگی که حاوی مقدار زیادی آلومینیم و هیدروکسیدهای آهن است)

(زمین شناسی) لاتریت (خاک سرخ رنگی که حاوی مقدار زیادی آلومینیم و هیدروکسیدهای آهن است)

laterite

<hr> آجری، آجر مانند، آجری رنگ

آجری، آجر مانند، آجری رنگ

lateritious

laterna magica

latescence

latescent

<hr> معنی : بعدی <hr> معانی دیگر : آخرین، واپسین، پسین، صفت عالی: late، (قدیمی) رجوع شود به: last، دیر، دیر رس، تازه گذشته، آینده

معنی : بعدی معانی دیگر : آخرین، واپسین، پسین، صفت عالی: late، (قدیمی) رجوع شود به: last، دیر، دیر رس، تازه گذشته، آینده

latest

latest achievement

latest model

latest tittle tattle

<hr> معنی : شیرابه، شیره گیاهی، لاستیک خام <hr> معانی دیگر : (شیره ی سپید رنگ برخی گیاهان مانند درخت کائوچو و بوته ی خشخاش) شیرابه، سپید شیره، لاتکس، بالاستیک ساختن

معنی : شیرابه، شیره گیاهی، لاستیک خام معانی دیگر : (شیره ی سپید رنگ برخی گیاهان مانند درخت کائوچو و بوته ی خشخاش) شیرابه، سپید شیره، لاتکس، بالاستیک ساختن

latex

<hr> معنی : توفال، اهن نبشی، توفال کوبی کردن <hr> معانی دیگر : (در ساختمان های چوبی) تخته هایی که دیوار را تشکیل می دهد و روی آن گچ می مالند

معنی : توفال، اهن نبشی، توفال کوبی کردن معانی دیگر : (در ساختمان های چوبی) تخته هایی که دیوار را تشکیل می دهد و روی آن گچ می مالند

lath

<hr> توفال کوبی، تخته کوبی

lath work

<hr> معنی : ماشین تراش، چرخ خراطی، چرخ کوزه گری، خراطی کردن، تراش دادن <hr> معانی دیگر : ماشین تراش (فلز یا چوب و غیره)، چرخ تراش، دستگاه خراطی، چرخ سفالگری، چر&nbsp; کوزه گری

معنی : ماشین تراش، چرخ خراطی، چرخ کوزه گری، خراطی کردن، تراش دادن معانی دیگر : ماشین تراش (فلز یا چوب و غیره)، چرخ تراش، دستگاه خراطی، چرخ سفالگری، چر کوزه گری

lathe

lathe operator

lathee

<hr> معنی : هیجان، کف صابون، کف یا عرق اسب، صابون زدن، کف بدهان اوردن <hr> معانی دیگر : (صابون و غیره) کف، با کف صابون پوشاندن یا پوشیده شدن، کف کردن، (اسب و غیره) عرق کف آلود، (عامیانه) هیجان، شور، (عامیانه) شلاق مفصل زدن، به باد کتک گرفتن

معنی : هیجان، کف صابون، کف یا عرق اسب، صابون زدن، کف بدهان اوردن معانی دیگر : (صابون و غیره) کف، با کف صابون پوشاندن یا پوشیده شدن، کف کردن، (اسب و غیره) عرق کف آلود، (عامیانه) هیجان، شور، (عامیانه) شلاق مفصل زدن، به باد کتک گرفتن

lather

<hr> معنی : کف الود، مثل کف صابون <hr> معانی دیگر : (صابون و غیره) کف کن، کف دار، پوشیده از کف، کف مانند، کفسان

معنی : کف الود، مثل کف صابون معانی دیگر : (صابون و غیره) کف کن، کف دار، پوشیده از کف، کف مانند، کفسان

lathery

<hr> (هندوستان) چوبدستی پاسبانان، باتون

(هندوستان) چوبدستی پاسبانان، باتون

lathi

<hr> معنی : تخته کوبی، تراش کاری، توفال کوبی <hr> معانی دیگر : توفال بندی، توفال ها، تخته های زیر گچ

معنی : تخته کوبی، تراش کاری، توفال کوبی معانی دیگر : توفال بندی، توفال ها، تخته های زیر گچ

lathing

<hr> باریک و دراز (مانند توفال)، لاغر، ترکه ای، نی قلیانی

باریک و دراز (مانند توفال)، لاغر، ترکه ای، نی قلیانی

lathy

lathyrism

lathyritic

lathyrus

latibulize

latibulum

<hr> معنی : صمغ اور <hr> معانی دیگر : شیرابه زا، لاتکس آور، سپید شیره دار

معنی : صمغ اور معانی دیگر : شیرابه زا، لاتکس آور، سپید شیره دار

laticiferous

latifah

<hr> (در برخی کشورهای امریکای لاتین) مزرعه ای که صاحبش در شهر زندگی می کند، ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند

(در برخی کشورهای امریکای لاتین) مزرعه ای که صاحبش در شهر زندگی می کند، ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند

latifundium

<hr> معنی : زبان لاتین، لاتین <hr> معانی دیگر : زبان لاتین (زبان روم باستان و سرچشمه ی زبان های رومانس)، وابسته به زبان های مشتق از لاتین مانند فرانسوی و اسپانیولی و پرتغالی، وابسته به مردمی که به این زبان ها حرف می زنند و فرهنگ آنها، وابسته به روم باستان و مردم آن

معنی : زبان لاتین، لاتین معانی دیگر : زبان لاتین (زبان روم باستان و سرچشمه ی زبان های رومانس)، وابسته به زبان های مشتق از لاتین مانند فرانسوی و اسپانیولی و پرتغالی، وابسته به مردمی که به این زبان ها حرف می زنند و فرهنگ آنها، وابسته به روم باستان و مردم آن

latin

<hr> امریکای لاتین (که شامل همه ی قاره ی امریکا جز ایالات متحده و کانادا و جامائیکا و چند کشور کوچک می شود)

امریکای لاتین (که شامل همه ی قاره ی امریکا جز ایالات متحده و کانادا و جامائیکا و چند کشور کوچک می شود)

واژه های حرف "l" - انگلیسی به انگلیسی