انگلیسی به انگلیسی

<hr> (خوراکپزی مکزیکی) ناچو (نان ذرت که دور گوشت یا لوبیا و غیره می پیچند و با پنیر سرخ می کنند)

(خوراکپزی مکزیکی) ناچو (نان ذرت که دور گوشت یا لوبیا و غیره می پیچند و با پنیر سرخ می کنند)

nacho

<hr> معنی : مروارید، صدف مروارید <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: نقاره) صدف مروارید (mother-of-pearl)، کجی

معنی : مروارید، صدف مروارید معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: نقاره) صدف مروارید (mother-of-pearl)، کجی

nacre

<hr> وابسته به یا ساخته شده از صدف مروارید، کجی، صدفی، تولید کننده ی صدف مروارید

وابسته به یا ساخته شده از صدف مروارید، کجی، صدفی، تولید کننده ی صدف مروارید

nacreous

nacrous

<hr> (اسپانیایی) هیچ، هیچ چیز

(اسپانیایی) هیچ، هیچ چیز

nada

nader

nadia

nadia comaneci

<hr> معنی : حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم <hr> معانی دیگر : فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

معنی : حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم معانی دیگر : فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

nadir

<hr> معنی : خال مادر زادی، خال گوشتی <hr> معانی دیگر : nevus : طب خال مادر زادی

معنی : خال مادر زادی، خال گوشتی معانی دیگر : nevus : طب خال مادر زادی

naevus

naff

naff off

nafso affair

nafta

naftali

naftali hertz imber

<hr> معنی : عیب جو، یابو، نق نقو، اسب پیر و وامانده، اسب کوچک سواری، مرتبا گوشزد کردن، ازار دادن، نق زدن، عیب جویی کردن <hr> معانی دیگر : غر زدن، (کاشی) فیومه گرفتن، آزار دادن، رنجه داشتن، (به ویژه زن) غرغرو، جگر خوار، (قدیمی) اسب کوچک سواری، لاشه اسب، کلته، فاحشه

معنی : عیب جو، یابو، نق نقو، اسب پیر و وامانده، اسب کوچک سواری، مرتبا گوشزد کردن، ازار دادن، نق زدن، عیب جویی کردن معانی دیگر : غر زدن، (کاشی) فیومه گرفتن، آزار دادن، رنجه داشتن، (به ویژه زن) غرغرو، جگر خوار، (قدیمی) اسب کوچک سواری، لاشه اسب، کلته، فاحشه

nag to death

<hr> (دامپزشکی) ناگانا (بیماری احشام در افریقا که توسط پشه ی تسه تسه منتقل می شود)

(دامپزشکی) ناگانا (بیماری احشام در افریقا که توسط پشه ی تسه تسه منتقل می شود)

nagana

<hr> شهر ناکازاکی (در جزیره ی کیوشو- ژاپن)

شهر ناکازاکی (در جزیره ی کیوشو- ژاپن)

nagasaki

nagged him

nagger

<hr> خرده گیری، عیبجویی، سرزنش

خرده گیری، عیبجویی، سرزنش

nagging

nagging doubt

naggingly

naggy

naguib

naguib mahfouz

nahal

nahal oz crossing

nahal soldiers

naharayim

nahariya

nahayan shaikh zaid bin sultan al

nahman

nahuatl

nahum

nahum goldman

<hr> معنی : نیلوفر ابی، حوری موجد دریاچه رودخانه، مهروی شناگر <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) نیاد (هر یک از پریانی که به چشمه ها و رودها و دریاچه ها و فواره ها هستی می بخشیدند)، (زن یا دختر) شناگر، (گیاه شناسی) پریوش (تیره ی najadaceae راسته ی najadales - علف های زیر آبزی و یک لپه ای)، افسانه یونان حوری موجد دریاچه رودخانه

معنی : نیلوفر ابی، حوری موجد دریاچه رودخانه، مهروی شناگر معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) نیاد (هر یک از پریانی که به چشمه ها و رودها و دریاچه ها و فواره ها هستی می بخشیدند)، (زن یا دختر) شناگر، (گیاه شناسی) پریوش (تیره ی najadaceae راسته ی najadales - علف های زیر آبزی و یک لپه ای)، افسانه یونان 

naiad

<hr> معنی : بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف <hr> معانی دیگر : naive ساده و بی تکلف

معنی : بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف معانی دیگر : naive ساده و بی تکلف

naif

naif hawatme

<hr> معنی : چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن <hr> معانی دیگر : میخ زدن (به)، با میخ استوار کردن (بر)، میخکوب کردن، (نگاه یا اندیشه یا توجه) بر چیزی متمرکز کردن، (دروغ و غیره را) افشا گری کردن، کشف و افشا کردن، (عامیانه) دستگیر کردن، (عامیانه) زدن، (جانور به ویژه پرنده و درنده) پنجول، (رجوع شود به: ckae)، (پیشترها) سنجه ی پارچه برابر با دو و یک چهارم اینچ، می&nbsp; سرپهن، گل می، بامی&nbsp; کوبیدن، با می&nbsp; الصاق کردن

معنی : چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن معانی دیگر : میخ زدن (به)، با میخ استوار کردن (بر)، میخکوب کردن، (نگاه یا اندیشه یا توجه) بر چیزی متمرکز کردن، (دروغ و غیره را) افشا گری کردن، کشف و

واژه های حرف "n" - انگلیسی به انگلیسی