انگلیسی به انگلیسی

<hr> ویرجینیا ولف (نویسنده ی انگلیسی)

ویرجینیا ولف (نویسنده ی انگلیسی)

woolf

<hr> خیالبافی کردن، حواس پرت بودن

خیالبافی کردن، حواس پرت بودن

woolgather

<hr> خیالبافی، خواب و خیال، شورتیگری، حواس پرتی

خیالبافی، خواب و خیال، شورتیگری، حواس پرتی

woolgathering

wooliness

woollen

woollens

woollies

woollily

<hr> پشمالویی، پشم نمایی، پرپشمی

پشمالویی، پشم نمایی، پرپشمی

woolliness

<hr> معنی : لباس پشمی، عرق گیر کرکی، ژاکت پشمی، خشن، پشمالو، پرپشم، پشم دار، پشم نما <hr> معانی دیگر : وابسته به یا همانند پشم، پشمی، پشمین، پشم مانند، پرزدار، کرک دار، پشمپوش، مبهم، آشفته، درهم و برهم، مغشوش، (عامیانه) جامه ی پشمی، پشمینه، (جمع) زیرشلواری پشمی و بلند، (غرب امریکا و استرالیا) گوسفند، فرفری wooly

معنی : لباس پشمی، عرق گیر کرکی، ژاکت پشمی، خشن، پشمالو، پرپشم، پشم دار، پشم نما معانی دیگر : وابسته به یا همانند پشم، پشمی، پشمین، پشم مانند، پرزدار، کرک دار، پشمپوش، مبهم، آشفته، درهم و برهم، مغشوش، (عامیانه) جامه ی پشمی، پشمینه، (جمع) زیرشلواری پشمی و بلند، (غرب امریکا و استرالیا) گوسفند، فرفری wo

woolly

woolly hair

woolly minded

woolman

woolner

<hr> کیسه ی پشم، گونی پشم، (پشم) بقچه، بسته، ابرکومهای

کیسه ی پشم، گونی پشم، (پشم) بقچه، بسته، ابرکومهای

woolpack

<hr> معنی : کرسی یا صندلی دادگاه، کیسه پشم <hr> معانی دیگر : کیسه ی پشمی

معنی : کرسی یا صندلی دادگاه، کیسه پشم معانی دیگر : کیسه ی پشمی

woolsack

<hr> (اتاق یا ساختمان) محل چیدن پشم گوسفندان و بقچه ی پشم

(اتاق یا ساختمان) محل چیدن پشم گوسفندان و بقچه ی پشم

woolshed

woolsorter

woolwork

<hr> معنی : لباس پشمی، عرق گیر کرکی، ژاکت پشمی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: woolly، wooly لباس پشمی

معنی : لباس پشمی، عرق گیر کرکی، ژاکت پشمی معانی دیگر : رجوع شود به: woolly، wooly لباس پشمی

wooly

<hr> (عامیانه) قی کردن، هراش کردن، استفراغ کردن، بالا آوردن

(عامیانه) قی کردن، هراش کردن، استفراغ کردن، بالا آوردن

woops

woot

woozily

wooziness

<hr> معنی : بیمار، کسل، گیج و منگ <hr> معانی دیگر : (عامیانه - به ویژه در اثر ضربه یا مواد مخدر یا دارو) دچار سرگیجه، منگ، گیج، در عالم هپروت

معنی : بیمار، کسل، گیج و منگ معانی دیگر : (عامیانه - به ویژه در اثر ضربه یا مواد مخدر یا دارو) دچار سرگیجه، منگ، گیج، در عالم هپروت

woozy

<hr> (امریکا- زننده) ایتالیایی، ایتالیایی تبار

(امریکا- زننده) ایتالیایی، ایتالیایی تبار

<hr> جوزف وستر (فرهنگ نویس امریکایی)، شهر وستر (ایالت ماساچوست - امریکا)، رجوع شود به: worcestershire

جوزف وستر (فرهنگ نویس امریکایی)، شهر وستر (ایالت ماساچوست - امریکا)، رجوع شود به: worcestershire

worcester

<hr> (سابقا) شهرستان وسترشیر (در باختر انگلیس)

(سابقا) شهرستان وسترشیر (در باختر انگلیس)

worcestershire

worcs

<hr> معنی : خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن <hr> معانی دیگر : کلام، آگهداد، پیام، اطلاع، شایعه، زبانزد، حکم، دستور، پیمان، (w بزرگ - با the) کلام الله، کتاب مقدس، انجیل (the word of god هم می گویند)، (جمع) متن (در برابر مثلا موسیقی)، مطلب، (جمع) مشاجره، محاجه، دعوای لفظی، بگومگو، حرف ناخوشایند، (کامپیوتر) واژ، (با واژه) بیان کردن، در قالب لغت ریختن، به لفظ درآوردن، رجوع شود به: password، (قدیمی) ضرب المثل، گفته، (قدیمی) حرف زدن، سخن گفتن، عبارت

معنی : خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن معانی دیگر : کلام، آگهداد، پیام، اطلاع، شایعه، زبانزد، حکم، دستور، پیمان، (w بزرگ - با the) کلام الله، کتاب مقدس، انجیل (the word of god هم می گویند)، (جمع) متن (در برابر مث

word

word blind

word class

word coining

word combinations

<hr> کلمه به کلمه، واژه به واژه، تحت اللفظی، دقیقا، جز به جز، لفظ به لفظ، مو به مو، لغت به لغت، کلمه بکلمه

کلمه به کلمه، واژه به واژه، تحت اللفظی، دقیقا، جز به جز، لفظ به لفظ، مو به مو، لغت به لغت، کلمه بکلمه

word for word

word game

word length

word list

word of command

<hr> انجیل، کتاب مقدس، کلام الله

انجیل، کتاب مقدس، کلام الله

word of god

word of honor

<hr> شفاهی، زبانی، گفتاری، افواهی، کلمات مصطلح، صدای کلمه

شفاهی، زبانی، گفتاری، افواهی، کلمات مصطلح، صدای کلمه

word of mouth

<hr> طرز قراردادن واژه ها (در عبارت یا جمله و غیره)، واژه پردازی، ترتیب واژه ها، ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله

طرز قراردادن واژه ها (در عبارت یا جمله و غیره)، واژه پردازی، ترتیب واژه ها، ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله

واژه های حرف "w" - انگلیسی به انگلیسی