اثافی

اثال

<hr> برابر پارسی : ( آثام ) گناهان، گناه ها

برابر پارسی : ( آثام ) گناهان، گناه ها

اثام

اثانقون

اثأب

اثأبه

<hr> مترادف اثبات : تایید، ثبوت، ثابت، محرز، مدلل <hr> متضاد اثبات : نفی <hr> برابر پارسی : بازنمایی، اُستانش، اُستوانش، برجای داشتن، پایستن

مترادف اثبات : تایید، ثبوت، ثابت، محرز، مدلل متضاد اثبات : نفی برابر پارسی : بازنمایی، اُستانش، اُستوانش، برجای داشتن، پایستن

اثبات

اثبات استقرایی

<hr> برابر پارسی : استواندن، فرنودن

برابر پارسی : استواندن، فرنودن

اثبات کردن

اثباتا

<hr> مترادف اثباتی : ایجابی، موجبه <hr> متضاد اثباتی : سلبی

مترادف اثباتی : ایجابی، موجبه متضاد اثباتی : سلبی

اثباتی

اثباط

اثباطون

اثبیت

<hr> مترادف اثر : ایز، پی، جای پا، ردپا، رد، نشان، نشانه، تأثیر، خاصیت، فایده، واکنش، تالیف، تصنیف، نوشته، رگه، فعل، نقش، حاصل، نتیجه، معلول <hr> برابر پارسی : نشان، نشانه، رد، یادمان، کارآیی، آفرینه، هَنایش، نوشته، یادواره

مترادف اثر : ایز، پی، جای پا، ردپا، رد، نشان، نشانه، تأثیر، خاصیت، فایده، واکنش، تالیف، تصنیف، نوشته، رگه، فعل، نقش، حاصل، نتیجه، معلول برابر پارسی : نشان، نشانه، رد، یادمان، کارآیی، آفرینه، هَنایش، نوشته، یادواره

اثر

اثر 1

اثر 2

اثر اشتارک

اثر اشتارک خطی

اثر اشتارک مجذوری

اثر اشتارک وارون

اثر الاکلنگی

اثر الکتروکوچی

اثر انباشتی

اثر انتظاری مشاهده گر

اثر انسداد

اثر انگشت

اثر انگشت حلقه ای

اثر انگشت پیچشی

اثر انگشت کمانی

اثر اوژه

اثر ایزوتوپی

اثر برداشت مجاز

اثر بنیانگذار

اثر بهمنی

اثر بی هنجار زیمن

اثر بیش اعتمادی

اثر تعامل

اثر تف الکتریکی

اثر تقدم

اثر تمرکزی

اثر جانبی

اثر حباب

اثر حصار

اثر خوردگی

اثر خویش مدار

<hr> برابر پارسی : کارآیی داشتن

برابر پارسی : کارآیی داشتن

اثر داشتن

اثر ده وگیر

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ا" - فرهنگ فارسی