ترتیب احتراق

ترتیب استقرایی

ترتیب جزئی

ترتیب خطی

<hr> مترادف ترتیب دادن : سامان بخشیدن، سامان دادن، منظم کردن، نظم دادن، برپا کردن، درست کردن، سازمان دادن، آراستن <hr> برابر پارسی : روبراه کردن، رستک

مترادف ترتیب دادن : سامان بخشیدن، سامان دادن، منظم کردن، نظم دادن، برپا کردن، درست کردن، سازمان دادن، آراستن برابر پارسی : روبراه کردن، رستک

ترتیب دادن

ترتیب سیلندرها

ترتیب نهادن

ترتیب وار

ترتیب واژه ها

ترتیب پدیدآورمحور

ترتیب کلی

ترتیبات

ترتیبی

ترتیزک

<hr> مترادف ترتیل : تلاوت، خوش آوازی، قرائت، نرم خوانی

مترادف ترتیل : تلاوت، خوش آوازی، قرائت، نرم خوانی

ترتیل

ترتین

ترج

ترجان

ترجح

ترجع

ترجل

<hr> مترادف ترجمان : تعبیر، تفسیر، شرح، گزارش، نقل، گزارنده، مترجم، بیوگرافی، زندگی نامه، شرح حال <hr> برابر پارسی : ترگمان، ترزبان

مترادف ترجمان : تعبیر، تفسیر، شرح، گزارش، نقل، گزارنده، مترجم، بیوگرافی، زندگی نامه، شرح حال برابر پارسی : ترگمان، ترزبان

ترجمان

ترجمان الاسرار

ترجمان البلاغه

ترجمان تونسی

ترجمان دادن

ترجمان داشتن

ترجمان شدن

ترجمان کشیدن

ترجمان گرفتن

ترجمانی

ترجمانی کردن

<hr> مترادف ترجمه : برگردان، نقل، بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال، گزارش <hr> برابر پارسی : برگردان، برگردانی، ترزبانی، ترگویه، نورند، ویچاردن

مترادف ترجمه : برگردان، نقل، بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال، گزارش برابر پارسی : برگردان، برگردانی، ترزبانی، ترگویه، نورند، ویچاردن

ترجمه

ترجمه 1

ترجمه 2

ترجمه ای

ترجمه تاریخ یمینی

ترجمه تفسیر طبری

ترجمه نویس

<hr> برابر پارسی : ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن

برابر پارسی : ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن

ترجمه کردن

ترجمۀ درشیشه

ترجمۀ درون شیشه ای

ترجی

<hr> مترادف ترجیح : اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت <hr> برابر پارسی : برتری، برتری دادن، به شماری، والایی

مترادف ترجیح : اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت برابر پارسی : برتری، برتری دادن، به شماری، والایی

ترجیح

<hr> مترادف ترجیح دادن : برتری دادن، برتر شمردن، رجحان دادن، مزیت قائل شدن <hr> برابر پارسی : برتری دادن، برتر نهادن، برتر دانستن

مترادف ترجیح دادن : برتری دادن، برتر شمردن، رجحان دادن، مزیت قائل شدن برابر پارسی : برتری دادن، برتر نهادن، برتر دانستن

ترجیح دادن

ترجیح غذایی

ترجیح یافتن

<hr> مترادف ترجیع : بازگرد، برگردان، برگشت، تحریر

مترادف ترجیع : بازگرد، برگردان، برگشت، تحریر

واژه های حرف "ت" - فرهنگ فارسی