<hr> مترادف خواستنی : دوست داشتنی، محبوب، موردپسند، پسندیده، مرغوب، مطلوب، طلب کردنی

مترادف خواستنی : دوست داشتنی، محبوب، موردپسند، پسندیده، مرغوب، مطلوب، طلب کردنی

خواستنی

<hr> مترادف خواسته : دعوی، قصد، مدعا، مرام، مطلوب، هدف، ثروت، دارایی، مال

مترادف خواسته : دعوی، قصد، مدعا، مرام، مطلوب، هدف، ثروت، دارایی، مال

خواسته

خواسته بخش

خواسته بخشی

خواسته ده

خواسته شدن

خواسته کاه

خواستگار

<hr> مترادف خواستگاری : زن خواهی، طلب وصلت، طلب زناشویی، وصلت خواهی

مترادف خواستگاری : زن خواهی، طلب وصلت، طلب زناشویی، وصلت خواهی

خواستگاری

خواستگاری کردن

خواستی

خواش

خواشی

خواشید

<hr> مترادف خواص : اقارب، خاصان، محارم، نزدیکان ، برگزیدگان، نخبگان ، اثرها، فواید، خاصیت ها، ویژگی ها، مختصه ها <hr> متضاد خواص : اجانب، عوام، بیگانگان، نامحرمان <hr> برابر پارسی : ویژگان، یاران

مترادف خواص : اقارب، خاصان، محارم، نزدیکان ، برگزیدگان، نخبگان ، اثرها، فواید، خاصیت ها، ویژگی ها، مختصه ها متضاد خواص : اجانب، عوام، بیگانگان، نامحرمان برابر پارسی : ویژگان، یاران

خواص

خواص انسدادی

خواص ترابردی

خواص حسی

خواص خوان

خواص ضدلک

خواص عملکردی

خواص مغربی

خواص نانوایی

خواصی

خواطر

خواطف

خواطی

خواف

خوافی

خواقه

خواقین

خوال

خوالی

خوالیگر

خوالیگری

<hr> مترادف خوان : ادیم، بساط، سفره، سماط، مهمانی، پذیرایی، رباط، کاروانسرا، مائده، طعام، غذا، خوراک، طبق، طبق مائده، خار، علف هرزه، گیاه

مترادف خوان : ادیم، بساط، سفره، سماط، مهمانی، پذیرایی، رباط، کاروانسرا، مائده، طعام، غذا، خوراک، طبق، طبق مائده، خار، علف هرزه، گیاه

خوان

خوان اتش

خوان اراستن

خوان اراسته

خوان اول

خوان دوم

خوان ریز

خوان ریزه

<hr> مترادف خوان سالار : خوالیگر، سفره چی، طباخ

واژه های حرف "خ" - فرهنگ فارسی