طرن

طرنب

طرنجوماتس

طرنجومالیتس

طرنجومانس

طرنم

طرنه

<hr> مترادف طره : تاب، زلف، کاکل، گیسو، گیس، کرانه، حاشیه، کناره، گوشه، کنگره، باران گیر، جبهه، ناصیه، تازیانه، تارهای حاشیه دستار و جامه <hr> برابر پارسی : دسته مو، زلف، شکنج مو، کاکل

مترادف طره : تاب، زلف، کاکل، گیسو، گیس، کرانه، حاشیه، کناره، گوشه، کنگره، باران گیر، جبهه، ناصیه، تازیانه، تارهای حاشیه دستار و جامه برابر پارسی : دسته مو، زلف، شکنج مو، کاکل

طره

طره بازی

طره بخاخ

طره پوش

طرهان

طرو

طرود

طروس

طروغلوطس

طروغلونفطس

طروغلیطوس

طروفس

طروق

طرون

طروکس

<hr> مترادف طری : تازه، جدید، نو، باطراوت، تروتازه

مترادف طری : تازه، جدید، نو، باطراوت، تروتازه

طری

طریاد فلان

طریاق

طریان

طریحی

طریخ

طرید

طریدن

طریده

<hr> مترادف طریف : نو، تازه، غریب، نادر، شگفت

مترادف طریف : نو، تازه، غریب، نادر، شگفت

طریف

طریفل

<hr> مترادف طریفه : تازه، نو، بدیع، نادر، شگفت، غریب، نغز، نیکو، شیرین کلام، سخن

مترادف طریفه : تازه، نو، بدیع، نادر، شگفت، غریب، نغز، نیکو، شیرین کلام، سخن

طریفه

طریفه ناک

<hr> مترادف طریق : جاده، راه، سبیل، سلک، صراط، گذرگاه، ممر، معبر، روش، طور، گونه، متد، منوال، نحو، وجه، مذهب، مسلک، نحله، پیشه، حرفه، کار، عادت، خو، نغمه، سرود، سبک، طرز، قاعده، قانون، هنجار <hr> برابر پارسی : روش، روند، روال، راه، شیوه

مترادف طریق : جاده، راه، سبیل، سلک، صراط، گذرگاه، ممر، معبر، روش، طور، گونه، متد، منوال، نحو، وجه، مذهب، مسلک، نحله، پیشه، حرفه، کار، عادت، خو، نغمه، سرود، سبک، طرز، قاعده، قانون، هنجار برابر پارسی : روش، روند، روال، راه، شیوه

طریق

طریق التحقیق

طریق العنصل

طریق المنکدر

طریق الوادی

طریق خراسان

طریق طریق

طریق لوره

طریق گشته

<hr> مترادف طریقت : راه، روش، سلک، شرع، عرفان، تصوف، آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله ، فرقه، طریقه متصوفه، سلوک، تزکیه باطن <hr> متضاد طریقت : حقیقت، شریعت <hr> برابر پارسی : راه، آیین، شیوه، روال

مترادف طریقت : راه، روش، سلک، شرع، عرفان، تصوف، آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله ، فرقه، طریقه متصوفه، سلوک، تزکیه باطن متضاد طریقت : حقیقت، شریعت برابر پارسی : راه، آیین، شیوه، روال

طریقت

<hr> مترادف طریقه : اسلوب، راه، روال، روش، روند، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریق، طور، نمط، وجه، وسیله، وضع، رسم، قاعده، قانون، آیین، سنت، کیش، مذهب، مسلک، خو، رفتار، سیرت، عادت <hr> برابر پارسی : شیوه، روال، شگرد، گونه

مترادف طریقه : اسلوب، راه، روال، روش، روند، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریق، طور، نمط، وجه، وسیله، وضع، رسم، قاعده، قانون، آیین، سنت، کیش، مذهب، مسلک، خو، رفتار، سیرت، عادت برابر پارسی : شیوه، روال، شگرد، گونه

واژه های حرف "ط" - فرهنگ فارسی