نحو ذلک

نحور

نحوس

نحوس خانه

<hr> مترادف نحوست : بدیمنی، بدیمنی، شئامت، شومی، نامبارکی، نحسی، نکبت <hr> متضاد نحوست : خوش یمنی، میمنت

مترادف نحوست : بدیمنی، بدیمنی، شئامت، شومی، نامبارکی، نحسی، نکبت متضاد نحوست : خوش یمنی، میمنت

نحوست

نحول

<hr> مترادف نحوه : روال، روش، سیاق، شیوه، متد، منوال، نهج <hr> برابر پارسی : روش، شیوه

مترادف نحوه : روال، روش، سیاق، شیوه، متد، منوال، نهج برابر پارسی : روش، شیوه

نحوه

نحوۀ آتش گیری

نحوۀ تصادف

<hr> برابر پارسی : فرازشناسانه

برابر پارسی : فرازشناسانه

نحوی

نحوی 1

نحوی 2

نحی

نحیب

نحیر

نحیره

نحیس

<hr> مترادف نحیف : باریک اندام، ضعیف، لاغر، ناتوان، نزار <hr> متضاد نحیف : قوی <hr> برابر پارسی : ناتوان، لاغر، نزار، رنجور

مترادف نحیف : باریک اندام، ضعیف، لاغر، ناتوان، نزار متضاد نحیف : قوی برابر پارسی : ناتوان، لاغر، نزار، رنجور

نحیف

نحیفی

نحیل

نحیم

<hr> مترادف نخ : بند، تار، رشته، ریسمان

مترادف نخ : بند، تار، رشته، ریسمان

نخ

نخ باف

نخ بافی

نخ تاب

نخ تابی

نخ دادن

نخ ریخت تباران

نخ ریس

نخ ریسی

نخ سان تباران

نخ سوزن کن

نخ عمامه

نخ قند

نخ قندی

نخ نخ

نخ پا

نخ کردن

نخ کلا

نخ کلاف

نخ کلافه

نخ گروهه

نخاخ

نخاخه

نخاریب

نخاس

نخاس خانه

نخاست

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ن" - فرهنگ فارسی