چرخ نیلوفری

چرخ هفتم

چرخ هم زنی

چرخ وار

چرخ ورزی

چرخ وش

چرخ وفلک

چرخ پر

چرخ پراختر

چرخ پروین

چرخ پنبه ریسی

چرخ پَـخ

چرخ پیراقطبی

چرخ پیرزن

چرخ پیمای

چرخ پیچ

چرخ چاقوتیزکنی

چرخ چاچی

چرخ کار

چرخ کاری

چرخ کبودجامه

چرخ کحلی پوش

<hr> مترادف چرخ کردن : تراش دادن، تراشیدن، خرد کردن، ریزریز کردن

مترادف چرخ کردن : تراش دادن، تراشیدن، خرد کردن، ریزریز کردن

چرخ کردن

چرخ کره گیری

چرخ کمان

چرخ کوزه گری

چرخ کینه ساز

چرخ گر

چرخ گرد

چرخ گردان

چرخ گرداندن

چرخ گردانیدن

چرخ گردون

چرخ گری

چرخ گود

چرخ گوشت خردکنی

چرخ گوشت کوبی

<hr> مترادف چرخاب : آسیا، آسیاب، چرخ آب کشی، گرداب

مترادف چرخاب : آسیا، آسیاب، چرخ آب کشی، گرداب

چرخاب

چرخاب بتا

<hr> مترادف چرخان : چرخنده، دوار، گردان

مترادف چرخان : چرخنده، دوار، گردان

چرخان

چرخان تباران

<hr> مترادف چرخاندن : به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن، به جریان انداختن، اداره کردن، کنترل کردن، مهار کردن

مترادف چرخاندن : به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن، به جریان انداختن، اداره کردن، کنترل کردن، مهار کردن

واژه های حرف "چ" - فرهنگ فارسی