دیکشنری تخصصی

acetyl scarlet

acetylable

<hr> (شیمی) ترکیب کردن ریشه ی استیل با یک ترکیب آلی، استیلی کردن، استیل شدن

(شیمی) ترکیب کردن ریشه ی استیل با یک ترکیب آلی، استیلی کردن، استیل شدن

acetylate

acetylated

acetylating agent

<hr> ورود ریشه ء ch3- در ترکیب

ورود ریشه ء ch3- در ترکیب

acetylation

<hr> شیمى : دستگاه استیل دار کننده

شیمى : دستگاه استیل دار کننده

acetylator

<hr> (شمیی) استیل کولین، ماده ای بفرمول c7h17no3 از جود و سر

(شمیی) استیل کولین، ماده ای بفرمول c7h17no3 از جود و سر

acetylcholine

acetylcoenzyme a

<hr> معنی : هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول <hr> معانی دیگر : گاز هیدروکربن بی رنگ و سمی و بسیار آتشگیر به فرمول ch:hc که از واکنش آب و کاربید کلسیم حاصل می شود، استیلن، گاز بی رنگ جوشکاری، هیدروکربور اشباع نشده ای بفرمول c2h2

معنی : هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول معانی دیگر : گاز هیدروکربن بی رنگ و سمی و بسیار آتشگیر به فرمول ch:hc که از واکنش آب و کاربید کلسیم حاصل می شود، استیلن، گاز بی رنگ جوشکاری، هیدروکربور اشباع نشده ای بفرمول c2h2

acetylene

acetylene acid

acetylene alcohol

acetylene black

acetylene block assey

acetylene bond

acetylene burner

acetylene generator

acetylene lamp

acetylene link

acetylene linkage

acetylene oxygen flame

acetylene reduction assay

<hr> (شیمی) گروه هیدروکربن های مشابه سری های استیلنی (رجوع شود به: alkyne)

(شیمی) گروه هیدروکربن های مشابه سری های استیلنی (رجوع شود به: alkyne)

acetylene series

acetylenic acid

acetylenic alcohol

acetylenic bond

acetylenic carbon

acetylenic link

acetylenic linkage

acetylide

acetylisable

<hr> شیمى : استیل دار کردن

acetylization

acetylization flask

<hr> استیل شدن، دارای ریشه ء ch3- کردن

استیل شدن، دارای ریشه ء ch3- کردن

acetylize

acetylized

acetylizing agent

<hr> معنی : اهل شهر اخائیه در یونان باستان، مربوط به اخائیه <hr> معانی دیگر : اهل ناحیه ی آکایا در یونان کهن، اکایایی

معنی : اهل شهر اخائیه در یونان باستان، مربوط به اخائیه معانی دیگر : اهل ناحیه ی آکایا در یونان کهن، اکایایی

achaean

<hr> معنی : هخامنشی، هخامنشیان <hr> معانی دیگر : هخامنشی، هخامنشیان

معنی : هخامنشی، هخامنشیان معانی دیگر : هخامنشی، هخامنشیان

achaemenian

<hr> طب عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انهادر حال انقبا­ دائم مثل مری

طب عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انهادر حال انقبا­ دائم مثل مری

achalasia

achavalite or ferroselite or ferroselite

<hr> معنی : دست یافتن، رسیدن، انجام دادن، نائل شدن به، بانجام رسانیدن، تحصیل کردن، کسب موفقیت کردن اطاعت کردن <hr> معانی دیگر : به اتمام رساندن، به انجام رساندن، از پیش بردن، به دست آوردن، رسیدن به، نائل شدن، کامیاب شدن، موفق شدن، به نتیجه رسیدن، به هدف رسیدن، توفیق یافتن، کسب موفقیت کردن حق، اطاعت کردن در برابر دریافت تیول

معنی : دست یافتن، رسیدن، انجام دادن، نائل شدن به، بانجام رسانیدن، تحصیل کردن، کسب موفقیت کردن اطاعت کردن معانی دیگر : به اتمام رساندن، به انجام رساندن، از پیش بردن، به دست آوردن، رسیدن به، نائل شدن، کامیاب شدن، موفق شدن، به نتیجه رسیدن، به هدف رسیدن، توفیق یافتن، کسب موفقیت کردن حق، اطاعت کردن در بر

achieve

achieved precision

<hr> آزمون پیشرفت تحصیلی

achievement test

achiral compound

<hr> (بیماری مادرزادی استخوان که موجب بدهنجاری و کم رشدی اسکلت می شود) گورزایی، اکوندروپلازی

(بیماری مادرزادی استخوان که موجب بدهنجاری و کم رشدی اسکلت می شود) گورزایی، اکوندروپلازی

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی