دیکشنری تخصصی

anticlokwise rotation

anticlutter circuit

anticoagelant agent

<hr> معنی : پادبند، مانع انعقاد خون، داروی ضد انعقاد خون <hr> معانی دیگر : (داروسازی) ضد انعقاد خون، طب مانع انعقاد خون

معنی : پادبند، مانع انعقاد خون، داروی ضد انعقاد خون معانی دیگر : (داروسازی) ضد انعقاد خون، طب مانع انعقاد خون

anticoagulant

anticoincidence

anticoincidence circuit

anticoincidence counting

anticommutative rule

anticorrosion coating antiocorrosive coating

anticorrosive

anticorrosive anticorrosive agant

anticorrosive paint

anticosine

anticotangent

anticrease agent

anticyclogenesis

<hr> معنی : گردباد هوایی، واچرخه <hr> معانی دیگر : (هواشناسی - بادهای چرخنده که ناحیه ی بزرگی را فرا گرفته و معمولا با فشار بارومتری همراه هستند) واچرخند

معنی : گردباد هوایی، واچرخه معانی دیگر : (هواشناسی - بادهای چرخنده که ناحیه ی بزرگی را فرا گرفته و معمولا با فشار بارومتری همراه هستند) واچرخند

anticyclone

anticyclone movement

anticyclonic

anticyclonic circulation

anticyclonic rotation

anticyclonic vorticity

antidilutive

antidilutive equity contracts

<hr> معنی : پادزهر، ضد سم، پازهر، تریاق <hr> معانی دیگر : (داروسازی) پادزهر، نوشدارو، علاج همه ی دردها، راه حل

معنی : پادزهر، ضد سم، پازهر، تریاق معانی دیگر : (داروسازی) پادزهر، نوشدارو، علاج همه ی دردها، راه حل

antidote

antidune

antiendomorphism

antienzymes

antifading antenna

antifelting agents

antiferroelectricity

antiferromagnetic material

<hr> شیمى : انتى فرومغناطیس

antiferromagnetism

antiflare treatment

antifoaming

antifoaming agent

antiform

antiformal

antifouling composition antifouling paint

<hr> معنی : ضد یخ، مادهء ضد یخ <hr> معانی دیگر : آبگونه ی ضد یخ، پاد یخ، ماده ء ضد ی

معنی : ضد یخ، مادهء ضد یخ معانی دیگر : آبگونه ی ضد یخ، پاد یخ، ماده ء ضد ی

antifreeze

antifreeze antifreezing agent

antifreeze solution

antifreezing solution

<hr> ضد اصطکاک (مانند روغن یا گریس و غیره)، لیزانه

ضد اصطکاک (مانند روغن یا گریس و غیره)، لیزانه

antifriction

antifrosing agent

antifrost

antifungal

<hr> معنی : پادگن، پادزا، مواد تولید کنندهء پادتن <hr> معانی دیگر : (فیزیولژی) پادگن، ماده ای که در بدن ایجاد عکس العمل علیه خودش میکند

معنی : پادگن، پادزا، مواد تولید کنندهء پادتن معانی دیگر : (فیزیولژی) پادگن، ماده ای که در بدن ایجاد عکس العمل علیه خودش میکند

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی