دیکشنری تخصصی

argentometer

argentometry

argentopentlandite

argentopyrite

argentotennantite

argia

argids

argil clay

argilization

<hr> معنی : مانند خاک رس، شبیه خاک رس، گل مانند <hr> معانی دیگر : وابسته به یا دارای خاک رس، رستی، رس مانند

معنی : مانند خاک رس، شبیه خاک رس، گل مانند معانی دیگر : وابسته به یا دارای خاک رس، رستی، رس مانند

argillaceous

argillaceous eart

argillaceous hematite or hematite or hematite

argillaceous limestone clayey limestone

argillaceous limestone or limestone or limestone

argillaceous sand shaly sand

argillaceous sandstone

argillaceous sandstone dauk

argillaceous schist clay schist argillite

argillaceous texture pelitic texture

argillan

argillation

argille scagliose

argillic

argillic alteration

argillic horizon

argillic zone

argillier

argilliferous

argillipedoturbation

<hr> معنی : سنگ لوح <hr> معانی دیگر : آرژلیت، سنگ رس

معنی : سنگ لوح معانی دیگر : آرژلیت، سنگ رس

argillite

argillization

argillo or pebbly

<hr> معمارى : خاک رس ماسه اى

argilloarenaceous

argilloos

argillyte

argilo

argilolite

<hr> (زیست شناسی ـ آنزیم موجود در کبد پستانداران که در هیدرولیزه کردن آرژنین نقش اساسی دارد) آرژیناز

(زیست شناسی ـ آنزیم موجود در کبد پستانداران که در هیدرولیزه کردن آرژنین نقش اساسی دارد) آرژیناز

arginase

<hr> (شیمی - زیست شناسی) آرژنین (c5h13n4cooh - آمینواسیدی که در رشد نقش دارد)

(شیمی - زیست شناسی) آرژنین (c5h13n4cooh - آمینواسیدی که در رشد نقش دارد)

arginine

argitan

arglez

<hr> آرگون (عنصر بیرنگ و بی بو که یک صدم هوای کره ی زمین را تشکیل می دهد و در چراغ های فلورسنت و لامپ رادیو و جوشکاری و غیره کاربرد دارد - نشان: ar، شماره ی اتمی: 18، نقطه ی گداز: -189/2c، نقطه ی جوش: -185/8c، وزن اتمی: 39/948)، نقطهی گداز: 189/2c، نقطهی جوش: 185/8c

آرگون (عنصر بیرنگ و بی بو که یک صدم هوای کره ی زمین را تشکیل می دهد و در چراغ های فلورسنت و لامپ رادیو و جوشکاری و غیره کاربرد دارد - نشان: ar، شماره ی اتمی: 18، نقطه ی گداز: -189/2c، نقطه ی جوش: -185/8c، وزن اتمی: 39/948)، نقطهی گداز: 189/2c، نقطهی جوش: 185/8c

argon

argon glow lamp

argon laser

argona or ar

<hr> (یونان باستان) آرگوس (کشوری در شمال خاوری یونان)

(یونان باستان) آرگوس (کشوری در شمال خاوری یونان)

argos

<hr> معنی : دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردن <hr> معانی دیگر : دلیل آوردن، بحث کردن، جر و بحث کردن، محاجه کردن، جدل کردن، پیش جوابی کردن، نشان دادن، دلالت داشتن، بحک کردن

معنی : دلیل اوردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، استدلال کردن، بحی کردن، گفتگو کردن معانی دیگر : دلیل آوردن، بحث کردن، جر و بحث کردن، محاجه کردن، جدل کردن، پیش جوابی کردن، نشان دادن، دلالت داشتن، بحک کردن

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی