دیکشنری تخصصی

<hr> شناسه، ارگومان کامپیوتر : نشانوند

شناسه، ارگومان کامپیوتر : نشانوند

argumant

<hr> معنی : اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول <hr> معانی دیگر : دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان، (ریاضی) شناسه، آوند (عدد مختلط)، (در اصل) اثبات، مدرک، (مهجور) موضوع

معنی : اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول معانی دیگر : دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان، (ریاضی) شناسه، آوند (عدد مختلط)، (در اصل) اثبات، مدرک، (مهجور) موضوع

argument

argument of a complex number

argument of a function

argument of complex number

argument of function

argument of perigee

argument principle

argument separator

<hr> معنی : بحی، استدلال، مناظره، چون و چرا <hr> معانی دیگر : اقامه ی حجت، روش استدلال، برهان آوری، بحک

معنی : بحی، استدلال، مناظره، چون و چرا معانی دیگر : اقامه ی حجت، روش استدلال، برهان آوری، بحک

argumentation

argumentative film

arguments

argutite

<hr> سیم سنگ (سنگ براق خاکستری رنگ به فرمول ag8ge5s6 که از نقره و گوگرد و ژرمانیم تشکیل شده است)

سیم سنگ (سنگ براق خاکستری رنگ به فرمول ag8ge5s6 که از نقره و گوگرد و ژرمانیم تشکیل شده است)

argyrodite

arhbarite

<hr> معنی : اواز یکنفره <hr> معانی دیگر : (در اپرا و غیره) تک خوانی همراه موسیقی، آریا، اواز یکنفره <hr> aria_ پسوند: (جانورشناسی - گیاه شناسی) وابسته به، در محل، مشابه، - ئیان، - یان [campanularia]

معنی : اواز یکنفره معانی دیگر : (در اپرا و غیره) تک خوانی همراه موسیقی، آریا، اواز یکنفره aria_ پسوند: (جانورشناسی - گیاه شناسی) وابسته به، در محل، مشابه، - ئیان، - یان [campanularia]

aria

<hr> معنی : خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه <hr> معانی دیگر : بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی

معنی : خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه معانی دیگر : بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی

arid

arid climate

arid cycle

arid erosion

arid landscape

arid region

arid regions

arid soil

arid zone

aridic

aridic moisture regime

aridisols

<hr> معنی : خشکی، بی روحی <hr> معانی دیگر : خشکی، بیروحی

معنی : خشکی، بی روحی معانی دیگر : خشکی، بیروحی

aridity

aridity coefficient

aridity index

aridsoil or aridisol or aridisol

<hr> (در نمایش the tempest اثر شکسپیر) آریل (روحی که خادم پراسپرو است)

(در نمایش the tempest اثر شکسپیر) آریل (روحی که خادم پراسپرو است)

ariel

<hr> (نجوم)، برج حمل (که به شکل قوچی ترسیم می شود)، صورت فلکی (استارگان) بره، نخستین برج زودیاک (دایره البروج) که در بیست ویکم مارس (نوروز) خورشید به آن وارد می شود، برج حمل که بشکل قوچی تصویر میشود

(نجوم)، برج حمل (که به شکل قوچی ترسیم می شود)، صورت فلکی (استارگان) بره، نخستین برج زودیاک (دایره البروج) که در بیست ویکم مارس (نوروز) خورشید به آن وارد می شود، برج حمل که بشکل قوچی تصویر میشود

aries

arir

<hr> معنی : طلوع کردن، برخاستن، رخ دادن، بلند شدن، برامدن، قیام کردن <hr> معانی دیگر : بلند شدن (از جا)، بالا رفتن، صعود کردن، فرازیدن، به وجود آمدن، ناشی شدن، رستن، ر&nbsp; دادن، بوجود اوردن، طغیان کردن

معنی : طلوع کردن، برخاستن، رخ دادن، بلند شدن، برامدن، قیام کردن معانی دیگر : بلند شدن (از جا)، بالا رفتن، صعود کردن، فرازیدن، به وجود آمدن، ناشی شدن، رستن، ر دادن، بوجود اوردن، طغیان کردن

arise

<hr> (گیاه شناسی) داسه، ریش گندم

(گیاه شناسی) داسه، ریش گندم

arista

aristate

<hr> منطق ارسطویی، منطق قیاسی، صغرا و کبرا و نتیجه

منطق ارسطویی، منطق قیاسی، صغرا و کبرا و نتیجه

aristotelian logic

aristotle’s lantern or aristotle or aristotle or lantern

arithemetic operation

<hr> معنی : حساب، حسابی، علم حساب، حسابگر، سیاق، حساب دان <hr> معانی دیگر : وابسته به حساب، حسابی (arithmetical هم می گویند)

معنی : حساب، حسابی، علم حساب، حسابگر، سیاق، حساب دان معانی دیگر : وابسته به حساب، حسابی (arithmetical هم می گویند)

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی