دیکشنری تخصصی

centerifuge

centerifuge pump

<hr> (معماری) شمع، پایه ی موقت (برای درجا نگهداشتن طاق ضربی) میاندار، قالب، تمرکز

(معماری) شمع، پایه ی موقت (برای درجا نگهداشتن طاق ضربی) میاندار، قالب، تمرکز

centering

centering control

centering plug

centering ring

centering tool

centeripetal force

<hr> خط سراسرى ناو، خط مرکزى ورزش : خط زیر تور پینگ پنگ علوم نظامى : حد وسط

خط سراسرى ناو، خط مرکزى ورزش : خط زیر تور پینگ پنگ علوم نظامى : حد وسط

centerline

centerline of pipe

<hr> معنی : صدم، یک صدم، صدقسمتی، صدبرابر <hr> معانی دیگر : صدی

معنی : صدم، یک صدم، صدقسمتی، صدبرابر معانی دیگر : صدی

centesimal

centesimal division

centesimal system

centesimal system of measuring angles

centi

centiare

<hr> معنی : صدبخشی، سانتیگراد <hr> معانی دیگر : دارای صد درجه، تقسیم شده به صد بخش

معنی : صدبخشی، سانتیگراد معانی دیگر : دارای صد درجه، تقسیم شده به صد بخش

centigrade

centigrade degree

centigrade temperature scale

<hr> معنی : یک صدم گرم <hr> معانی دیگر : یک صدم گرم

معنی : یک صدم گرم معانی دیگر : یک صدم گرم

centigram

centile

centilever rack storage

<hr> معنی : یک سانتی متر مکعب، یک صدم لیتر <hr> معانی دیگر : سانتیلیتر

معنی : یک سانتی متر مکعب، یک صدم لیتر معانی دیگر : سانتیلیتر

centilitre

<hr> معنی : سانتی متر <hr> معانی دیگر : سانتی متر (یکصدم متر) (مخفف آن: c, c, cm) (در انگلیس می نویسند: centimetre)

معنی : سانتی متر معانی دیگر : سانتی متر (یکصدم متر) (مخفف آن: c, c, cm) (در انگلیس می نویسند: centimetre)

centimeter

centimeters

centimetric wave

<hr> معنی : پرپا، صد پا <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) هزار پا (انواع حشرات رده ی chilopoda که جزو بندپایان هستند و هر بند بدنشان یک جفت پا دارد)، گوشخزه، گوشالنگ، صد پا هزار پا

معنی : پرپا، صد پا معانی دیگر : (جانور شناسی) هزار پا (انواع حشرات رده ی chilopoda که جزو بندپایان هستند و هر بند بدنشان یک جفت پا دارد)، گوشخزه، گوشالنگ، صد پا هزار پا

centipede

centipise

<hr> معیاری (برمبنای .c.g.s) برای سنجیدن دوسناکی (viscosity) که برابر است با یکصدم پواز (دوسندگی آب در حرارت 20c برابر است با یک سانتی پواز)، سانتی پواز، دوسناکی سنج

معیاری (برمبنای .c.g.s) برای سنجیدن دوسناکی (viscosity) که برابر است با یکصدم پواز (دوسندگی آب در حرارت 20c برابر است با یک سانتی پواز)، سانتی پواز، دوسناکی سنج

centipoise

<hr> کامپیوتر : یکصدم ثانیه

centisecond

centoid

centoid of a curve

<hr> معنی : میانی، مرکزی، بطرف وسط <hr> معانی دیگر : اصلی، عمده، میانگاهی، وسطی، میانین، وابسته به: centrum، (زبان شناسی - در مورد برخی حروف صدا دار مثل u در واژه ی bud) میانین، واکه ی میانین، (در سابق) مرکز تلفن، تلفنچی، تلفنخانه

معنی : میانی، مرکزی، بطرف وسط معانی دیگر : اصلی، عمده، میانگاهی، وسطی، میانین، وابسته به: centrum، (زبان شناسی - در مورد برخی حروف صدا دار مثل u در واژه ی bud) میانین، واکه ی میانین، (در سابق) مرکز تلفن، تلفنچی، تلفنخانه

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی