دیکشنری تخصصی

cocolithophore

cocondensate

cocondensation

coconinoite

coconut fatty acid

coconut meat calcite

<hr> روغن نارگیل (که در صابون سازی و خوراکپزی کاربرد دارد)

روغن نارگیل (که در صابون سازی و خوراکپزی کاربرد دارد)

coconut oil

<hr> معنی : پیله، پیله کرم ابریشم <hr> معانی دیگر : پوشاندن (مثل پیله ی ابریشم)، در میان گرفتن، منزوی کردن، مجزا کردن، (در مورد کرم ابریشم و برخی حشرات دیگر) پیله، گوزه، هر گونه پوشش پیله مانند (مثلا پیله ی تخم برخی عنکبوت ها)، (به ویژه در مورد تجهیزات نظامی) روکش (که هنگام حمل و نقل یا انبار کردن برای حفظ تجهیزات از رطوبت و غیره به کار می رود)، محفظه

معنی : پیله، پیله کرم ابریشم معانی دیگر : پوشاندن (مثل پیله ی ابریشم)، در میان گرفتن، منزوی کردن، مجزا کردن، (در مورد کرم ابریشم و برخی حشرات دیگر) پیله، گوزه، هر گونه پوشش پیله مانند (مثلا پیله ی تخم برخی عنکبوت ها)، (به ویژه در مورد تجهیزات نظامی) روکش (که هنگام حمل و نقل یا انبار کردن برای حفظ تج

cocoon

cocsonia

cocycle

<hr> معنی : کیسه، چنته، نوعی ماهی، پوسته، ماهی کاد، کیسه کوچک، غلاف سبوس <hr> معانی دیگر : (شیمی)، میزان ماده ی اکسنده ی لازم برای اکسیده کردن مواد اکسیده شدنی در فضولات و آشغال، (جانور شناسی) ماهی روغن، ماهی کاد (جنس gadus ـ بومی آبهای شمالی اقیانوس اطلس ـ از جگر آن روغن ماهی می گیرند)، مرو، (قدیمی) کیسه، (محلی) نیام، سبوس، (انگلیس - خودمانی)، ساختگی، دروغین، طنز، هزل، ادا، طنز آمیز، دماغه ی کاد (در خاور ایالت ماساچوست ـ امریکا)، فضای داخل خلیج یادریاچه، chemical oxygen demand زیست شناسى : نیاز شیمیایى به اکسیژن

معنی : کیسه، چنته، نوعی ماهی، پوسته، ماهی کاد، کیسه کوچک، غلاف سبوس معانی دیگر : (شیمی)، میزان ماده ی اکسنده ی لازم برای اکسیده کردن مواد اکسیده شدنی در فضولات و آشغال، (جانور شناسی) ماهی روغن، ماهی کاد (جنس gadus ـ بومی آبهای شمالی اقیانوس اطلس ـ از جگر آن روغن ماهی می گیرند)، مرو، (قدیمی) کیسه، (م

cod signing

<hr> (موسیقی) بخش پایانی و نسبتا مستقل یک قطعه ی موسیقی، پس درآمد، قطعه اخریک اهنگ

(موسیقی) بخش پایانی و نسبتا مستقل یک قطعه ی موسیقی، پس درآمد، قطعه اخریک اهنگ

coda

<hr> کامپیوتر : مشاوره در مورد زبانهاى سیستمهاى اطلاعات conference on data systems language کنفرانس سیستم زبان داده ها

کامپیوتر : مشاوره در مورد زبانهاى سیستمهاى اطلاعات conference on data systems language کنفرانس سیستم زبان داده ها

codasyl

<hr> معنی : برنامه، نظام نامه، رمز، قانون، دستورالعملها، رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن <hr> معانی دیگر : مجموعه قوانین، سامان نامه، قانون نامه، سنت ها و مبانی رفتار، اخلاقیات، عرف، راه و رسم، شماره ی ترتیب، شماره ی شناسایی، کد، پیش شماره (تلفن)، رمز گذاری، نشان رمز، به رمز در آوردن، دارای شماره ی شناسایی کردن، تدوین کردن، کدگذاری کردن، مجموعه قانون تهیه کردن

معنی : برنامه، نظام نامه، رمز، قانون، دستورالعملها، رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن معانی دیگر : مجموعه قوانین، سامان نامه، قانون نامه، سنت ها و مبانی رفتار، اخلاقیات، عرف، راه و رسم، شماره ی ترتیب، شماره ی شناسایی، کد، پیش شماره (تلفن)، رمز گذاری، نشان رمز، به رمز در آوردن، دارای شماره ی شناسایی کردن،

code

code book

code character

code control method

code conversion

code converter decoder

code division multiaccess

code division multiple access

code division multiplex

code division test bed

code excited linear predictive coding vector sum exciter linear predictive coding

code letter

code level

code number

code numbers

code of activism

code of civil procedure

code of conduct

code of federal regulation

code of practice

code page

code reader

code recorder

code ringing

code segment

code spectra

<hr> رمزواژه (واژه یا اسمی که برای گمراه کردن به جای واژه ی دیگری به کار رود)

رمزواژه (واژه یا اسمی که برای گمراه کردن به جای واژه ی دیگری به کار رود)

code word

<hr> (کامپیوتر - رسانگری) مدار مجتمع که داده های آنالوگ را به داده های دیجیتال تبدیل می کند و بالعکس، کودک

(کامپیوتر - رسانگری) مدار مجتمع که داده های آنالوگ را به داده های دیجیتال تبدیل می کند و بالعکس، کودک

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی