دیکشنری تخصصی

clinical mastitis

clinical psychologist

clinical record

clinical root

clinical trial

<hr> معنی : آجر لعابی، آجر کاشی، پوسته اهن، تفاله شیشه در کوره قالگری <hr> معانی دیگر : (قدیمی) آجر بسیار سخت، آجر دو آتشه، آجر جوش، (در کوره یا آتشخانه) سرباره، تفاله و جوش، فساله، پوکه، لایه ی سختی که پس از مدتی دیواره ی کوره ی زغالسنگ سوز را می پوشاند، کلینکر، (خودمانی) اشتباه لپی، گاف، ناکامی کامل، اجر لعابی، اجر کاشی

معنی : آجر لعابی، آجر کاشی، پوسته اهن، تفاله شیشه در کوره قالگری معانی دیگر : (قدیمی) آجر بسیار سخت، آجر دو آتشه، آجر جوش، (در کوره یا آتشخانه) سرباره، تفاله و جوش، فساله، پوکه، لایه ی سختی که پس از مدتی دیواره ی کوره ی زغالسنگ سوز را می پوشاند، کلینکر، (خودمانی) اشتباه لپی، گاف، ناکامی کامل، اجر لع

clinker

clinker aggregate

clinker brick

clinker formation

clinker phase

clinker till

clinkering

<hr> (سنگ شناسی) نوعی سنگ آذرین (به ویژه فونولیت) که در مقابل ضربه صدای جلینگ یا تلق می کند

(سنگ شناسی) نوعی سنگ آذرین (به ویژه فونولیت) که در مقابل ضربه صدای جلینگ یا تلق می کند

clinkstone

<hr> پیشوند: شیب،سرازیری،سر بالایی [clinometer] (پیش از حرف صدادار می شود: clin-)

پیشوند: شیب،سرازیری،سر بالایی [clinometer] (پیش از حرف صدادار می شود: clin-)

clino

clinoamphibole

clinoatacamite

clinoaugite

clinoaxis

clinobarrandite

clinobarylite

clinobehoite

clinobirnessite

clinobisvanit

clinobisvanite

clinobronzite

clinocervantite

clinochalcomenite

clinoclase

clinodome

clinoenstatite or clinohypersthene or clinohypersthene

clinoferrosilite or clinohypersthene or clinohypersthene

clinoform

clinograde

clinograph

clinographic

clinographic curve or clinographic or clinographic

clinohedral class or clinohedral or clinohedral

clinohedrite

clinoholmquistite

clinohumite or titanclinohumite or titanclinohumite

clinojimthompsonite

clinokurchatovite

clinolimnion

<hr> معنی : شیب سنج <hr> معانی دیگر : شیب سنج نوعی طراز ابی

معنی : شیب سنج معانی دیگر : شیب سنج نوعی طراز ابی

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی